سلام. بعد از چهار پنج ماه برگشتم اینجا و خب سین و ووتا که هیچ تغییری نکرده از اونموقع. من یه جورایی این داستان رو واسه ی خودم کامل کردم و زیادم طولانی نیست، واقعا دوست دارم تا اخر اپش کنم و حداقل حال خودم خوب بشه. ولی بازم اینکه صرفا برای خودم اینجا اپ کنم کار بیهوده ایه، پس میشه لطفا هرکس که میخواد این داستان رو با من همراه باشه تو کامنتای همینجا بگه؟
و لطفا اگه میتونید شِر کنید تا یکم دیده بشه و بدونم باید برای کسی ادامه ش بدم یا نه. اون اولم گفتم all too well داستان پیچیده ای نیست ولی مطمئنم از اون فیکای حال خوب کنه که وسط گیر و دار زندگی وقتی اخر شب بعد یه روز سخت میرید تو تختتون دوست دارید بخونید. منتظرتون هستم ♡.
YOU ARE READING
All Too Well
Fanfiction🔖 اونا بهترین دوستای هم بودن، به لطف یه رنگین کمون، تو یه تابستون از نوجوونیشون. و بعد از اون بکهیون دیگه نگران گم شدن دستکش هاش نبود چون میدونست اون مال خودشو بهش میده. چانیول دیگه مجبور نبود پدر مادرشو راضی نگه داره، چون اون بهش یاد داده بود مال...