part 5(end)

1.5K 161 66
                                    

Taehyung Pov

یونگی به خاطر اینکه دوست دوران کودکیش بالاخره از بیمارستان مرخص شده بود مارو برای جشن گرفتن بیرون آورد تا غذا بخوریم

در حالی که منتظر بودیم تا غذامون برسه به جون کوک پیام دادم اما اون جواب نداد سعی می‌کنم زیاد واکنش نشون ندم اما اون همیشه خیلی سریع به من جواب میده

امیدوارم از دست من عصبانی نباشه
من نباید دهنمو باز می‌کردم فقط باید سکوت می‌کردم و نادیده می‌گرفتم
آهی کشیدم
احساس کردم آرنج کسی ناگهان به بازوم برخورد کرد سرمو چرخوندم تا متوجه شدم که فقط جیمینه زمزمه کرد:
"حالت خوبه"

زمزمه کردم و سعی کردم توجه دیگران رو جلب نکنم
"خوبم"

"نگران نباش احتمالاً گوشیش خاموش شده"
لبخند کمرنگ زدم و یه سری تکون دادم

جیمین درست میگه کوکی یادش رفته گوشیشو شارژ کنه جیمین باید درست بگه
بعد پیش خدمت‌ها در حالی که غذا در دست داشتن برگشتند و آنها را در سرتاسر میز چیدند من از دیدنش تعجب کردم
هوسوک فریاد زد:

"من انقدر گرسنم که می‌تونم یک اسب کامل رو بخورم"

یونگی پوزخند زد:" یعنی این حیوان آزاری نیست"

هوسوک جواب داد:" فاک یو "

بعد از تموم شدن غذامون با تصمیم جیمین همگی به سمت مرکز خرید رفتیم تا برای دوست یونگی یک هدیه کوچیک بخریم

همه به دو گروه سه نفره تقسیم شدیم که هوسوک، جین و نامجون یک گروه و من، جیمین و یونگی گروه دیگه بودیم
جیمین ما رو به فروشگاه برد که پر از حیوانات بود
اون فکر کرده دوست یونگی چند سالشه؟ چون اون مطمئناً ۵ ساله نیست
در حالی که جیمین دور مغازه کوچک می‌چرخید منو یونگی روی نیمکتی نزدیک اونجا نشستیم فضای اونجا رو زیر نظر می‌گذروندم و دائماً حیوانات رو برمی‌داشتم که اون‌ها رو بررسی کنم و بعد دوباره سر جاشون می‌ذاشتم

شنیدم که یونگی قهقهه ای زد که باعث شد تمام توجهمو بهش بدم
با این فکر که جیمین عامل قهقهه ای بود که یونگی بهش می‌خندید همینطور قهقهه زدم

پرسید:" چرا می‌خندی"و منو گیج کرد

سرمو کج کردم
"ما به جیمین نمی‌خندیم؟"

اون یک نیشخند دیگه‌ای زد و باعث شد که بیشتر از اونچه که هستم گیج بشم در حالی که دستش رو تو هوا دراز می‌کرد گفت:

"نه من فقط به این فکر می‌کردم که تو دوستم چقدر با هم کنار میاید "

"چرا اینطور فکر می‌کنی؟"

بازوهاش از موقعیتش که تو هوا داشت کنار میره آرنجش رو روی زانوهاش می‌ذاره در حالی که قوس می‌کنه پوزخند شیطنت آمیزی به من زد

ORPHAN // KOOKV ✔️Where stories live. Discover now