سه ساعت پیش
موهای دختر رو گرفت و کشید عقب
از امشبت لذت ببر هرزه
حونگکوک نیشخند پر از نفرتی بهش زد و دیکشو توی دهن دختر فرو کرد-
من هرزه توم دهنمو بفاک بده جئون
حدعقل..دهنت بهتر از بدنته
بعد چهار راند سکس با کلی بدبختی کام شده بود دخترک احمق اصال کارشو بلد
نبود. باید یه سکس پارتنر جدید برای خودش پیدا میکرد بدنش کرخت و خسته
بود
باید یه بار بهتر واسه وان نایت پیدا میکرد جدیدا هیچ کس نمیتونست ارضاش کنه
بعد گرفتن دوش کوتاهی از حموم اومد بیرون و دستشو روی حوله دور کمرش
گزاشت
به دوستای نخالش که ریخته بودن تو اتاقش نگاهی انداخت و اخم کرد
حرومی رو پیدا کنین هی دارین تر تر میکنین-
چرا همتون ریختین توی اتاق من؟کار زندگی ندارین؟سه هفتس میخواین یه
جین درحالی که داشت موهاشو با تافت روی میز جونگکوک حالت میداد گفت:
جین_ المصب انقدر سکس داشتی کل اتاق کوفتیت بوی اسپرم مونده گرفته اخر
تو یا کچلی میگیری یا کوری
هوسوک که روی تخت داشت واسه خودش نخ دندون میکشید تایید کرد
هوسوک: دقیقا راست میگه این گند و کثافت تو اتاقت با کاردک هم جمع نمیشه
جونگکوک اخم کرد و وایساد جلوی اینه
با دستش جین رو هول داد اون طرف و سشوارشو از توی کشو گزاشت روی
میز
-الزم نکرده شما دوتا ادای ادمای پاکیزه رو دربیارین اون یکیتون کجاست؟
هوسوک-شوگا؟
-اره چند ساعته توی اتاق لنگر انداخته؟
جین درحالی ک روی کاناپه میشست گفت:
جین-دقیقا سه روز و هفت ساعته که توی اتاقه کپک زده نمیدونم چجوری زندس
تو اتاقش اگه نور میرفت و میومد میگفتم تو اونجا داره فتوسنتز میکنه ولی نورم نیست لعنتی
جونگکوک سشوارشو زد به برق و موهاشو خشک کرد اروم دستشو
الی موهاش تکون داد
جملش تموم نشده بود در با شدت زیادی باز شد و شخصی خمیده-
معلوم نیست داره برای کی ساک میزنه این همه وقت..
با یه پتو روی کمرش و یه لپتاب توی دستش وارد شد
هوسوک-چه حالل زادم هست
شوگا درحالی که زیر چشماش گود رفته بود نشست رو تخت
شوگا-خفه شین همه این زحمت هارو من میکشم شماها به به مشالا میکنین
جونگکوک سشوار رو خاموش کرد و برگشت سمتشون
شوگا-خیلی چیزا،باید لیست کنم بدم بهتون-
حاال چیزیم پیدا کردی مرد خسته؟
شوگا-درمورد اونم پیدا کردم خفه خون بگیر تا بهت بگم-
درمورد اون گروهک چطور؟
جونگکوک همون لحظه حولشو باز کرد تا لباس عوض کنه که هر سه تاشون
همزمان گفتن جووووون
شوگا- اون حجم کون رو فقط تو داری-
هرچی شماها دارید منم دارم دو برابر خودتون ندید بدیدا
لباساشو پوشید یه شلوارک سرمه ای و تی شرت ساده مشکی و نشست روی تخت
به شوگا که فرقی با جنازه نداشت نگاه کرد
شوگا-اول از همه من دو بار تو این سه روز دوربین های این حوالی رو چک-
خب بگو
کردم و رئیس اون باند رو سه بار توی بار نزدیک همینجا دیدم پس..
هوسوک-اونجا باریه که زیاد میاد
شوگا-دقیقا همینطوره پس بقیش با خودتون به غیر از اینا با توجه به اینکه دو سه
باردوست پسر این یارو
به جین اشاره کرد
شوگا-جنس بد بهمون و داد و نزدیک بود بمیریم و تیر توش گیر میکرد
هوسوک-منم یادمه
جین-چتونه خب؟بهش انداخته بودن
شوگا-اره ارواح عمت من یه جاییو پیدا کردم که انواع اسلحه مثل . مسلسل HK MG4 MG 4
اسلحه هجومی 41
سالح تک تیر انداز 50AS
تفنگ هجومی 200 F
مسلسل 3MG
مسلسل سنگین 307XM
مسلسل هجومی -4AK
مسلسل Uzi
Thompson M1921 مسلسل
اسلحه تک تیر انداز 50 DSR
شوگا-داشتم میگفتم و همه اینارو برامون قاچاقی میفرسته فقط تحویلش با اون نره-
خیله خب بقیش
غوله
جین-یه بار دیگه توهین کن کونت بزارم
شوگا-هیس عه جین؟این چه حرفی بود؟به دوست پسرت خیانت؟
جین-ارزش نداری بی ارزش
که گوشی جین زنگ خورد و مکالمشون رو بهم زد
هوسوک-کیه؟
شوگا-کی مغز خر خورده به این زنگ بزنه؟
جین-هیس نامجونه
جونگکوک-نامجون خورده
و مشغول بازی کردن با گوشیش شد
بعد از اتمام مکالمه جین و نامجون جین گفت:
جین-داره میاد اینجا زرت و پرت نکنین
جونگکوک با خوشحالی گفت:
جین-اره..اون عطر شنل گرند بود؟اونو بده یکم ازش بزنم-
میخواد بیاد دنبالت برید بیرون؟!
جونگکوک-برو از ماله خودت بزن وسیله های من صاحب دارن
جین بدون توجه به جونگوک عطرش رو از روی میز برداشت و زد به گردنش
شوگا-خوب بهش بده
جین بدون توجه بهش با یه حس اسمانی که دوست پسرشو بعد چند روز میبینه از
اتاق رفت بیرون
کوک سر تکون داد_حس میکنم داره از دست میره
شوگا_من به عشق اعتقاد ندارم
هوسوک_ولی من به عشق اون دوتا گوریل اعتقاد دارم هر چی نباشه جین یه
جوری رفتار میکنه انگار نامجون زندگیشه
جونگ کوک_ تجزیه تحلیلتون تموم شد؟ خیلی تاثیر گذار بود برین میخوام بخوابم
شوگا_صبر کن ببینمم تو باید وایسی بقیه خبرارو بهت بدم
کوک_شرط میبندم این سه روز و هفت ساعتی که مرده بودی خیلی چیز بدرد
بخوری پیدا نکردی
شوگا لبخند خبیثی زد_ اتفاقا تو که میدونی سرگرمی من هک کردنه
_خوب؟
_خوب که خوب یه دختررو پیدا کردم جلو دوربین گوشیش جق میزنه
کوک خنده ای کرد_خیلی تاثیر گذار بود لنتی
جین توی اتاق خودش رفته بود و لباس فرمشو در اورد و پرت کرد روی صندلی
چرمی قرمز رنگی که گوشه اتاق بود
بعد لباس جدیدشو برداشت و تن کرد شومیز سفید یقه بازی همراه با زنجیر بلند
صلیب و شلوار جذب مشکی و گوشیشو گذاشت داخل جیبش
بعد از اینکه مطمئن شد عطر کوک بوش میاد رفت سمت در و بیرون در منتظر
نامجون موند
هوا کم کم رو به سردی میرفت و سرماش روی پوست سینه اش سوزن سوزن
میشد. شاید بهت بود کت میپوشید
نامجون با ب ام و ویژنش جلوی پای جین ترمز کرد و شیشه دودیی رو که مانع
دیده شدن داخل ماشین میشد رو پایین داد
_تشریف نمیاری؟
جین لبخند زد و رفت داخل ماشین و نشست نفسی کشید و بال فاصله دکمه گرم
کردن صندلی رو زد
بعد اینکه خوب نشست برگشت و به نامجون نگاه کرد
و با یه حرکت غیر قابل پیش بینی مشت آرومی نثار صورت نامجون کرد
نامجون با گیجی به جین نگاه کرد
_تو نمیتونستی یکم کارتو کم کنی من انقد دیر به دیر نبینمت؟
نامجون خندید_این چه کاریه خب؟
_من به خاطر دیدن تو خیلی از کارامو عقب میندازم ولی تو به شومبولتم
نمیگیری بدبخت
نامجون برای اینکه از دل جین در بیاره دستشو گرفت و بوسید
_اصال میخوای امشب بیام پیش خودت؟
جین لبخند کرمویی زد
_نخیر برو گمشو مرتیکه کصمشنگ
نامجون خندید_خیلی ضایعی متوجهی؟
و در ادامه حرفش فک جینو گرفت و سمت خودش برگردوند و یه بوسه کوچیک
روی لب های برجسته اش گذاشت
_کجا بریم آجوشی
جین خندید و محکم زد تو بازوی نامجون_آجوشی خودتی مرتیکههه
نامجون لبخند زد_ بریم کافه ناموسایرو یا فلت؟
جین یکم فکر کرد_محیط ناموسایرو رو دوست دارم بریم همونجا
نامجون سمت کافه ناموسایرو که یکی از کافه های برتر کره بود روند
جین_نامجونا... این کافه خیلی قشنگه...
نامجون سرش توی گوشیش بود و داشت بازی میکرد
نامجون_هیم
جین_نامجونننن
نامجون_هیمممم؟
جین_هویییی نامجوننن
نامجون_هااااا؟
جین_این کافه عه... اون وسط میبینی دارن میرقصن؟ میخوام با موسیقیش
برقصم
نامجون گوشیشو کنار گذاشت و لبخند مصنوعی زد
_برو برقص خب
جین_نامجوننن اونجا رو نگا اونا دونفره میرقصننن
نامجون_خوب یکیو بردار ببر
جین_نامجونننننننننن چرا انقد بدییی پاشو بریمممم
جین پاشد و دست نامجونو کشید سمت اون قسمت که میرقصیدن
نامجون هم به ناچار دنبالش راه افتاد
نامجون_مگه تو از رقص بدت نمیومد؟
جین چنتا پلک زد_نه با تو خوشم میاد
نامجون خندید_بیا بریم بشینیم االن سفارشامون میرسن
جین باالخره تونست نامجونو برسونه به قسمت رقص و محکم دستاشو دور
کمرش حلقه کنه
جین_چرا انقد ناراحتی؟
نامجون لبخند زد_ من هیچیم نیست
جین_معموال با من بیرون نمیای مگه اینکه بهم نیاز داشته باشی... میتونم کمکت
کنم؟تو حالت خوب نیس نه؟
نامجون خندید_خوبم ولی دلم برات تنگ شده بود اجوشی در ضمن من تورو
واسه نیازای جسمی و روحیم نمیخوام من دوست دارم
اهنگ عوض شد و روی ریتم تند و پر شور رفت
جین لبخند زد_ بیا با این اهنگ برقصیم بعد قول میدم تمومش کنم
نامجون کمر جینو گرفت
جین دستای نامجونو از کمرش باز کرد_این اهنگ اینجوری نیست
لبخند تخسی زد پشتشو کرد به نامجون و کناره های کتشو گرفت و بوتشو به
عضو نامجون چسبوند
و با ریتم اهنگ فشارو زیاد کرد
نامجون دستشو روی پهلو های جین گذاشت و باهاش همراه شد
هر چند میدونست جین داره کرم میریزه اما واکنشی نشون نداد
جین برگشت و روشو سمت نامجون گرفت و با ریتم اهنگ با شتاب خودشو تو
دستای نامجون حرکت داد
اما خیلی نامحسوس زانو هاشو به دیک نامجون رسوند و بهش فشار وارد کرد
نامجون خنده ای کرد و دهنشو به گوش جین رسوند_باید همین االن بریم سمت
دستشویی
جین همونطور که با حالت زیبایی خودشو تکون میداد و بیشتر به نامجون کرم
میریخت سفت شدن دیک نامجونم کم کم حس کرد
جین خندید_من موافقم که بریم
نامجون دست جینو گرفت و سمت دستشویی مردونه کشید
جین رو داخل یکی از سرویسا هول داد و همین که میخواست خودشم بره داخل
جین درو بست
نامجون_یاااااا
جین خندید_دستشویی دارم صبر کننن
نامجون_هیییی درو باز کن االن یکی میاد من دارم منفجر میشم
جین_یه دقه دندون رو جیگرت بزار میگمم دستشویی دارممم
نامجون_منم میگم بزارررر بیام توووو
جین خندید و بعد اینکه کارشو تموم کرد درو باز کرد و میخواست بره بیرونو
فرار کنه که نامجون یهویی سمتش رفت و داخل سرویس کشیدش و درو قفل کرد
از شونه هاش گرفت و به دیور چسبوند
جین با درخشش خاص چشماش که فقط موقع هیجانی شدن اینطوری میشد با نیش
باز به نامجون نگاه میکرد
نامجون یه نفس عمیق کشید
_چیشده که فکر کردی میتونی فرار کنی؟
جین با نیش بازش دستاشو دور گردن نامجون حلقه کرد و سر نامجونو به خودش
نزدیک تر کرد
چشماشو بست و خواست لباشو به لبای نامجون برسونه که نامجون مسیر سرشو
عوض کرد و سمت گردن جین رفت
جین یکی زد تو کمر نامجون_فاکیوو کیم من لباتو میخوامم
نامجون نفسشو تو گردن جین خالی کرد
جین از این گرما لرزش گرفت و ناله خیلی کوچیکی کرد
نامجون_هیسسسس اروم باش
نامجون شومیز جینو در اورد و خودشو دوباره به گردنش رسوند تا جایی که
میتونست شروع کرد به مارک کردن بخش هایی از پوست گردن پسر کوچیک تر
رو بین لباش میفشرد و گاز های ریز و درشتی میگرفت
جین سرشو باال گرفت اب دهنشو قورت داد و ناله های کم صدایی از دهنش
خارج کرد نفس هاش تند شده بود و به زور جلو صدای خودش رو میگرفت
جین_.. نامجون بیا بریم یه جای دیگه
نامجون اروم با صدای مکش ریزی ازش جدا شد
_همینجا خوبه
و سرشو سمت نیپل قهوه ای سمت چپ جین رسوند و به دندونش گرفت
صدای جین دراومد و دستشو داخل موهای نامجون کرد
جین_پسره ی عوضی میدونی که حساسم
همونطور که نامجون نیپالی جنو به بازی گرفته بود جینم شروع به در اوردن
کت نامجون کرد و به دستگیره در اویزونش کرد و دکمه های پیراهنشو باز کرد
و دستشو رو کمر نامجون کشید
تن نامجون از این تماس لرزش خفیفی کرد
جین نامجونو هل داد و جداش کرد و چسبوندش به دیوار
کمر نامجون به دیوار سرد خورد و تن داغ شدشو کمی خنک کرد
جین لبای بزرگ و گوشتیشو رو گونه نامجون گذاشت و بوسید
جین تو گوش نامجون ارو گفت_میخوامش
نامجون لبخند زد جین رو چرخوند و از روی شلوار بوت جینو مالید تا مطمئن
بشه مثل قبل بزرگه
جین با ارنجش به دیوار تکیه داد
پیشونی هر دوشون به خاطر تراکم هوایی که ایجاد شده بود خیس عرق شده بود
نامجون اروم از پشت شلوار کشی و باکسر جینو همزمان پایین کشید و دستشو
روی سوراخش کشید
جین _اوممممممم بجنب لنتی
نامجون هم زیپ و دکمه شلوارشو باز کرد و به عضوش که داشت باکسرشو جر
میداد نگاه کرد و درش اورد و کالهک دیکش که به خاطر تحریک شدگی سرخ
شده بود رو روی سوراخش گذاشت و اروم اروم واردش کردجین لباشو میگزید و سعی میکرد نامجونو نکشه_عاه نامجون لعنت بهت عجله
کن
باالخره کل دیکشو فرو کرد و اروم حرکت داد
جین از درد میخواست دیوارو چنگ بزنه ولی دردش اومد واسه همین ادامه نداد
و قوس بزرگی به کمرش داد
نامجون_شت... کجاس؟
جین عصبی خندید_همش تقصیر توعه باید میرفتیم اتاق من اخه تو دسشویی ادم
عاقل س...عاههههه هموننجااااا
همونطور جین ناله میکرد که صدای در اومد
جین_نامجون فک کنم یکی اومد بس کن االن لو میریم نمیتونم جلوی ناله همو
بگیرمم
نامجون دیکشو در اورد و روی توالت نشست و جینو روی دیکش نشوند
جین_نامجون بزار یارو بره لطفا
نامجون کمر جینو گرفت و پایین کشیدو عضوشو وارد کرد
جین دستشو توی دهنش کرد تا صداش بیرون نره
نامجون اروم دست جینو در اورد و لباشو به لبای جین رسوند تا ناله هاشونو خفه
کنه
جین خوشحال از اینکه باالخره داره بعد یه مدت طعم لبای نامجونو میچشه شروع
به حرکت کرد
نامجون بوت جینو کرفت تا به حرکت کمک کنه
کم کم جین سرعتشو بیشتر کرد و نامجون میتونست حدس بزنه که داره کم کم
میاد واسه همین به حرکتش کمک کرد و هر با فشار شدیدی ارضا شدن
اب جین روی شکم نامجون سرازیر شده بود
جین سرشو روی شونه نامجون گذاشت_نامجون گشنمه
نامجون همونطور که اروم دستشو روی کمر جین تکون میداد دستشو تو موهای
جین کرد_خودت خواستی برقصیم
جین خندید_رقص جالبی بود...
t.me/adonispinetree
اینم لینک دیلیمه و ناشناسم پینه نظری داشتید بهم بگید.
.
YOU ARE READING
The Godfather
Fanfictionتفنگ رو سمت مرد بزرگ تر گرفت. دقیقا توی صورتش وصیتی داری؟ تهیونگ خنده ای کرد و به لوله تفنگ نگاه کرد و زبونشو زیر تفنگ کشید و عقب اومد -وصیت؟ نه ممنون ولی میخوام تنتو دوباره توی تخت بچشم ابروشو بالا انداخت و به تهیونگ خیره شد و چی باعث میشه فکر کنی...