آخر این پارت یه توضیحی راجعبه حرکات پاتیناژ هست. اگر دوست دارید یه بخشهایی از داستان رو بهتر تصور کنید، پیشنهاد میکنم بخونیدش3>
---
روی مبل، روبهروی پدرش نشسته بود و دراما میدید. لقمهش رو قورت داد و با شروع شدن تبلیغات، سمت مرد برگشت که همزمان با جویدن غذاش، پُکی به سیگارش میزد.- "خدایا! حتی موقع غذا هم نمیتونی نکشی؟"
+ "اگه میخوای مثل مامانت بهم گیر الکی بدی بگو تا تورو هم طلاق بدم."
هوسوک چشمهاشو چرخوند و مثل همیشه اشاره نکرد که اون زن کسی بود که اول درخواست فرستاده بود. عوضش کلماتش رو کمی جمع و جور کرد تا موضوعی که میخواست رو مطرح کنه. کمی از سوجوش نوشید و گلوش رو صاف کرد.
- "بابا، میخوام یه مشورتی ازت بگیرم."
مرد ابروهاش رو بالا انداخت و گاز دیگهای به مرغ سوخاریش زد. چیزی نگفت تا پسر شروع کنه.
- "امروز یکی از بچههای مدرسه اومد سالن. همسن خودمه ولی رشتهش فرق میکنه واسه همین نمیشناختمش. ازم یه درخواستی داشت!"
مکث کرد تا ببینه بهش گوش میده یا نه.
+ "چه درخواستی؟"
هوسوک ماجرا رو براش تعریف کرد و پدرش متفکرانه سری تکون داد.
+ "راستش نمیدونم چی بگم پسر.. از طرفی ریسک اینکه بهش اعتماد کنی و کلاسهای فعلی خودتو کنسل کنی یکم بالاست! اما از اون طرف هم المپیک شوخی نیست. اگر بتونید بهش برسید خیلی چیزها تغییر میکنه."
پسر هم توی فکر فرو رفته بود.
- "منم توی همین گیر کردم. بهش نمیخوره کلاهبرداری چیزی باشه. اگر هم قبول کنم کاملا وارد فاز جدیدی میشم. باید کلاسهامو کنسل کنم و تایمم رو واسه اون بذارم. بعدش هم که مسابقات و جو رقابتی. همه چیز خیلی جدی میشه و من.. حس میکنم زیاد واسش آماده نیستم. تازه حتی راجعبه حقوقمم باهاش بحث نکردم. هزینههای سالن و چیزهای دیگه کم نیست و اون پسری که من دیدم، فکر نکنم از پس همهش بربیاد!"
مرد نفس عمیقی کشید و سیگارش رو خاموش کرد. شونهای بالا انداخت و درحالی که بطری سوجوش رو توی دستش تاب میداد گفت
+ "میدونی که من زیاد توی این چیزها سر رشته ندارم. اما اگر بخوام خودم رو جای تو بذارم و از چشم یه مربی به قضیه نگاه کنم، بنظرم ارزشش رو داره که یه فرصت بهش بدی. همه چیز به کارش بستگی داره. اگر گفته که حاضره مهارتهاشو نشونت بده، پس اعتماد بنفسش رو داره. تو هم تجربهی زیادی توی این ورزش داری. میدونی که منظورم فقط خود اسکیت کردن نیست؛ بلکه تمام بالا و پایینهایی که یه اسکیت باز از هر لحاظی تجربه میکنه رو دیدی و حس کردی. اگر اون بچه واقعا بتونه از فیلتر نگاه تو رد بشه پس ثابت میشه که استعدادش رو داره. با این حساب، پیشنهاد میدم تصمیم اصلیت رو بعد از دیدن اجراش بگیری."
VOUS LISEZ
𝖢𝗁𝖺𝗆𝗉𝗂𝗈𝗇 | 𝖲𝗈𝗉𝖾
Fanfiction"گاهی اوقات بهت نگاه میکنم و نمیتونم بفهمم که عاشقتم یا ازت متنفرم." Couple : Sope Genre : Slice of life/Dram/Angst/Sport