برادران دالتون
جو دالتون🐣:
بچه هااااا
جو دالتون🐣:
ای من ریدم تو این نامگذاریتون
جو دالتون🐣:
کدوم گوریددد
جو دالتون🐣:
بیاید دیگههههه
جک دالتون🌞:
چیه چیشده
جو دالتون🐣:
اخجون یکیتون اومددددد
جک دالتون🌞:
چخبرهههههه
جو دالتون🐣:
ویلیام عزیزمون به کراشش پیام دادههههه😂
جک دالتون🌞:
جدیییی
جو دالتون🐣:
و ریده شد بهششششش
جک دالتون🌞:
عررر چه خووووووب
جو دالتون🐣:
هیونگ سر جدت دقت کن چی میگم دیگه کجاش خوبه😐
جک دالتون🌞:
واییی چه بدددد
جو دالتون🐣:
باز دوباره رفتی پیش یونگی نه؟:/
جک دالتون🌞:
یونگی؟نه بابا نمیدونم کجاس اصن
جو دالتون🐣:
توقع داری باور کنم که تو پیشش نیستی و نمیدونی کجاس؟:/
جک دالتون🌞:
اره پیششم اصن که چیییییی
جو دالتون🐣:
مگه شما دوتا دیشب دعواتون نشده بود😐
جک دالتون🌞:
خب اره که چی
جو دالتون🐣:
ESTÁS LEYENDO
Familiar stranger/Kookjin
Fanfic•┈᯽═☆ 𑁍~Familiar stranger~𑁍 ☆━᯽┈• جونگکوک داره سال اول دانشگاهشو میگذرونه و دقیقا از همون روز اولی که پاشو تو دانشگاه میذاره روی یکی از سال بالایی هاش کراش میزنه. همیشه تصورش از اون ادم اجتماعی و مهربانی بود ولی وقتی که بالاخره میتونه شمارش رو ب...