جک دالتون☀️
chimmy:
حالا چه خاکی تو سرمون بریزیمممم
جک دالتون☀️:
ببخشید بجا نمیارم شما؟
chimmy:
خیلی نامردی هوبی هیونگ
جک دالتون☀️:
من نامرد نیستم فقط زندگیمو دوست دارم
chimmy:
اگه تو یهو نمیرفتی یجوری جمعش میکردم اخه چرا انقد ضایعی
جک دالتون☀️:
دقیقا چجوری میخواستی جمعش کنی؟
chimmy:
چمیدونم یه بهونه ای میاوردم دیگه مثلا میگفتم تو هیچوقت نیومدی ازمون بپرسی راجبش
جک دالتون☀️:
بنظرم جونگکوک دیگه در این حدم خر نیسا...
chimmy:
بحث جین باشه چرا از خرم خر تره
جک دالتون☀️:
بابا اخه تو خودت میگفتی که پونصد بار تاحالا بهت گفته که دوست داره جینو جینی صدا بزنه و تو هیچی بهش نگفتی راجب اینکه اون از این لقب خوشش نمیاد
chimmy:
اهم...حرفی ندارم
جک دالتون☀️:
دیدی اخرش باید بری همه چیو بگی بهش
chimmy:
نمیخوام من هنو کلی آرزو دارم هیونگ
جک دالتون☀️:
اونموقع که برنامه میریختی که اینجوری از این بچه انتقام بگیری باید فکر الانتو میکردی
chimmy:
همش تقصیر خودشه بعدشم من از کجا میدونسم که آقا زرت همون اولکار میره بهش میگه جینی
جک دالتون☀️:
دیگه کاریه که شده و تقصیر تو و منه خره که بهش نگفتیم و رسما گور خودمونو کندیم...
![](https://img.wattpad.com/cover/347828147-288-k515029.jpg)
ESTÁS LEYENDO
Familiar stranger/Kookjin
Fanfic•┈᯽═☆ 𑁍~Familiar stranger~𑁍 ☆━᯽┈• جونگکوک داره سال اول دانشگاهشو میگذرونه و دقیقا از همون روز اولی که پاشو تو دانشگاه میذاره روی یکی از سال بالایی هاش کراش میزنه. همیشه تصورش از اون ادم اجتماعی و مهربانی بود ولی وقتی که بالاخره میتونه شمارش رو ب...