نقشه کشیدن ما!

248 27 0
                                    

سوار ماشینم شدم و تقریبا 20 دیقه بعد رسیدم خونه ی لویی. همه اونجا بودن. میدیا یه تی شرت سفید و یه شلوارک مشکی با کفشای پاشنه بلند پوشیده بود و مث همیشه اون چشمای طلاییش و موهای کوتاه فرفریش نایل رو بهش جذب کرده بودن!نایل هم که یه تی شرت سبز با یه شلوار کرم پوشیده بود.
لویی فقط یه شلوار قرمز تنش بود! :/
کاتیا که مث همیشه یه پیرهن خیلی کوتاه و تنگ قرمز رنگ پوشیده بود و کفشاشم قرمز بودن. موهاشو باز گذاشته بود.
زین هم که یه تی شرت سفید طرح دار با یه شلوار نارنجی پوشیده بود!
کاتیا و لویی همیشه با هم لجن و دوس دارن همدیگرو سر کار بذارن! کاتیا روی موهاش خیلی حساسه و لویی هم اینو خوب میدونه! به خاطر همین همیشه دستش تو موهای کاتیاست و باهاش بازی میکنه! الانم شروع کرد به پیچیدن موهای کاتیا به دور انگشتش.
کاتیا: بازم داری کرم می ریزیا!
لویی: دوووووووسسسس دارم! مشکلی داری؟!
کاتیا :غلط کردی! به جای کل کل با من برو یه چیزی بپوش! خودتم میدونی هرکی با من دربیوفته، کم میاره!
من: سلام بچه ها!
همگی جوابمو دادن!
من: چه خبر؟
کاتیا: تا الان که خبر خاصی نیس ولی اگه لویی یکم دیگه به این کارش ادامه بده، میره اون دنیا و این میشه یه خبر بزرگ!
لویی: هه هه! کی؟! تو میخوای منو بفرستی اون دنیا؟
کاتیا: بله! مشکلی داری؟! من نکشمتم،...
زین: بسه دیگه بچه ها! خب، حالا بگم چی میخوام ازتون! ببینید، همونطوری که گفتم فردا سالگرد آشنایی من و مریه. راستش توی این دو سال فک کنم شناخت کافی ازش داشتم و الان دیگه وقت اینه که باهاش باشم! ینی تا آخر عمرم!
میدیا: وااااااااای! (با شادی) میخوای بهش پیشنهاد بدی؟!
کاتیا: خب احمق، معلومه میخواد پیشنهاد بده دیگه!
من(رو به زین): عزیزم خیلی تصمیم خوبیه! هرکاری از دستمون بیاد، برای شادی شما میکنیم!
نایل: ایشالا قسمت منو عشقم!
لویی(رو به نایل): ای شلوخ! با کسی هستی و به ما نمیگی؟؟؟؟
نایل: نه بابا! من که از این شانسا ندارم! حالا اگه یکی عاشقم شد، یه کاریش میکنم!
زین: می خوام مری رو سورپرایز کنم! خب حالا چطوری؟ فک کنم نقشه های مخفی کاتیا بهتر از همس. نه؟
کاتیا: باشه! صب کنین فک میکنم و میگم! مممم

(چند دیقه بعد)

کاتیا: آها! فهمیدم! ولی یه چیزی هست! زین، تو میخوای بین خودتو مری باشه یا اینکه ما هم باشیم؟
زین: خب معلومه! با شماها! ولی چند تا از دوستای دیگه هم میخوام بیان! هرچقدر زیادتر باشیم بهتره!
کاتیا: خب خوبه! یه سالن خیلی بزرگ کرایه میکنیم! بعدش من یه جوری مری رو میکشونم اونجا! لویی، تو زنگ بزن به بچه های دانشگاه و بهشون خبر بده تا هرکی خواست بیاد. به دوستای خودمونم بگو! نایل، تو بعد از اینکه کار لویی تموم شد، ازشون بپرس که چن نفر میان و کارای پذیرایی با تو! میدیا، تو هم به نایل کمک کن! کارش زیاده!
نایل: مممم! پس میدیا با من میاد! ایول
میدیا: میزنم تو دهنتا!
کاتیا: کاترین تو سالن کرایه کن. ترجیحا یه جایی باشه که بشه توش نورافکنی کرد و تاریک باشه! زین، تو براش انگشتر گرفتی؟
زین: نه هنوز!
کاتیا: خب من میام باهم میریم واسش میگیریم! ولی باید یواشکی یکی از انگشتراشو برداریم تا سایز انگشتشو بدونیم!
زین: مرسی بچه ها! شما عالیین! خب بریم دیگه!

KISS MEWhere stories live. Discover now