part 1

189 8 5
                                    

لی لی

هجین:بیدار شوو دیرمون شدد
با جیغ هجین از خواب پریدم و با ترس گفتم:هااا؟ساعت چندههههه؟

هجین: پنج و نیم صبح

من: زنیکههه ساعت ۷ و نیم مدرسم شروع میشههه برای چی از الان بیدارم کردی

هجین مثلا با دلسوزی دست کشید رو سرمو گفت:الهی بمیرم مغزتو از. دست دادی کوچولو؟یادت رفته تو برنامه ورزشیمون نوشته یک ساعت باید بدوییم؟

لی لی:صد بار گفتمم من کوچولو نیستم بعدشم خب صبحا مغزم کار نمیکنه

هجین:خیله خب بلند شو لباساتو عوض کن بیا صبحونه بخوریم وگرنه جیوو دل و روده ات رو در میاره به عنوان ناهار میپزه

بعد از گفتن همچین حرف چندشی از اتاق بیرون رفت و منو با تصور اینکه اونی داره دل و روده ام رو میپزه تنها گذاشت

پنج سال پیش این گروه تشکیل شد سه سال کارآموز بودیم البته من یک سال کارآموز بودم
بعد سه سال دبیو کردیم و الان دو ساله به عنوان ایدل کار میکنیم اما خیلی معروف نیستیم:)
پدر من ایرانیه و مادرم کره ای برای همین تا ۱۵ سالگیم ایران زندگی کردم و بعد از اینکه اودیشن دادم و قبول شدم اومدم کره

لباسامو عوض کردم وبا فکر اینکه بعد از دوییدن باید برم اون مدرسه با اون ادمای لعنتیش غمم گرفت
رفتم تو پذیرایی همه دور میز نشسته بودن و صبحونه میخوردن

یوری: چه عجب کوالا کوچولو بلاخره بیدار شد
با حرص پامو کوبیدم زمین و گفتم:صد بار گفتم منو کوچولو صدا نکنیدددددد

همه خندیدن و جیوو گفت:انقدر اذیتش نکنید یهو از اون جیغای کر کننده اش میزنه سر صبحی کر میشیم
خندیدم و نشستم سر میز تا یکم صبحونه بخورم
.
.
.
.
بعد از یک ساعت دوییدن اومدیم خونه و لباسامونو عوض کردیم و من حاضر شدم تا برم مدرسه خداروشکر سال اخرم بود دیگه قرار نیست بعد امسال اون قلدری هاشونو تحمل کنم

وارد کلاس شدم و اروم رفتم یه گوشه نشستم و سرمو گذاشتم رو میز تا استراحت کنم
نفهمیدم کِی خوابم برد که با صدای زنگ از خواب بیدار شدم و فهمیدم یه کلاسو از دست دادم

تا خواستم از جام بلند شم یکی منو از پشت انداخت رو صندلی برگشتم ببینم کیه که دیدم بله مثل همیشه قلدر ترین دختر مدرسه مین هیِ
از وقتی اومدم کره و اومدم این مدرسه مین هی برام قلدری میکرد فقط چون ایرانی ام و از نظرش خیلی زشتم:)..

منم هیچوقت نتونستم از پسش بر بیام برای همین سکوت میکردم و دستوراتشو اجرا میکردم
مین هی:ایگووو میای مدرسه و سلام نمیکنی؟این بی ادبیتو باید چجوری جبران کنم؟
لی لی:ببخشید خوابم برده بود
خندید و یهو زد رو میز و گفت:فکر کردی این قیافه مثلا مظلومو به خودت بگیری دلم برات میسوزه؟نخیر، بلند شو برو برام قهوه بگیر تا کمتر اون قیافه زشتتو ببینم
اینو گفت و با اکیپش خندیدن

بغض کردم و از جام بلند شدم برم براش قهوه بگیرم که چند قدم دور نشده بودم که صدای مین هی رو شنیدم:فکر کرده چون با اون هم گروهیای بدرد نخورش دبیو کردن و مثلا ایدلن الان کسیه برای خودش

چی؟الان اون به هم گروهیام توهین کرد؟
با عصبانیت برگشتم سمتش و داد زدم: حق نداری راجبشون اینجوری حرف بزنی فهمیدی؟میتونی با من هرجور بخوای رفتار کنی ولی درمورد اونا نهه
از صدای دادم جا خورد ولی سریع قیافه اش رو حفظ کرد و اروم اروم اومد سمتم موهامو کشیدم سرمو اورد بالا و گفت:زبون دراوردی

دستشو اورد بالا که بزنه از ترس چشامو بستم اما گذشت و دیدم دستش نخورد به صورتم
چشامو باز کردم و با کسی که رو به روم دیدم شکه شدم.....
.
.
.
خب سلاممم این از پارت اولل ببخشید اگه بد بود 🩷🎀البته میدونم کسی نمیخونه ولی خب

My romantic Mistake:)Where stories live. Discover now