part 3

96 6 3
                                    

لی لی

بعد از اینکه رفتیم پیش مدیر و تمام اتفاقاتو تعریف کردم قرار شد از مدرسه اخراجشون کنن
وسایلمو جمع کردم و با بچه ها رفتیم سمت کمپانی.

داشتیم رقص اهنگ جدیدمون رو تمرین میکردیم که یهو در با شدت باز شد و منیجرمون اومد تو
هیونو:بچه هاااا بچه هاا خبر جدیدد دارم براتونن اهنگو قطع کنید

اهنگو قطع کردم و گفتم:چیشده اوپا
هیونو:اگه بدونید چیشده واییی
مینجی:بگید دیگهه مردم از فضولی
هیونو:دعوت شدیددد بههه مراسمم ماماااا

لی لی:چی؟دوباره داری از اون شوخیا میکنی؟
هیونو:نهه این دفعه واقعاا راستهه

هر پنج تاتونو دعوت کردن به مراسم
جیوو:ولی مراسم دو هفته دیگه اس ما نمیتونیم انقدر سریع اماده شیم چرا انقدر دیر گفتن

هیونو:یه گروه دیگه رو دعوت کرده بودن که اونا مشکلی براشون پیش اومد و نمیان برای همین شمارو جایگزین اونا دعوت کردن .اصلا هرچی مهم اینه دیده میشیدد تو این دو هفته هم هرروز اهنگ جدیدتونو تمرین کنید میتونید بترکونید
.
.
.
دو هفته بعد
مینجی دستامو گرفت و گفت:دوباره تو دستات یخه یخه استرس داری؟
لی لی:خیلی

مینجی:نداشته باش باباا ریلکس باش مثل من
لی لی:اره تو ریلکسی اونی ام که ده دقیقه پیش از استرس داشت بالا میاورد جیوو بود

مینجی:گمشووو مثلا خواستمم ارومت کنم
خندیدم و تکیه دادم به صندلی ماشین
تو این دو هفته هرروز تا ۱۲ شب داشتیم تمرین میکردیم و امیدوارم خوب پیش بره

جلوی فرش قرمز ماشین استپ کرد
هیونو:خب بچه ها رسیدیم اصلا استرس نداشته باشید من مطمئنم کارتونو عالی انجام میدید
لبخند پر استرسی بهش زدیم و جیوو اولین نفر از ماشین پیاده شد و ما پشت سرش پیاده شدیم
همین که وارد شدیم همه دوربیناشونو اوردن پایین و عکاسی قطع شد غیر از سه چهار تا دوربین
خیلی ناراحت شدیم اما ظاهرمونو حفظ کردیم و لبخند زدیم رفتیم تو

تو اتاق انتظار منتظر هیونو نشسته بودیم که در زده شد و یه پسر قد بلند و خوش هیکل وارد شد و با هیجان گفت:واییی گشنمهه

همین که وارد شد شناختیمش ،جانگ جون وو بود یکی از اعضای گروه 7gunes از جامون بلند شدیم و تعظیم کردیم بهش
یه نگاه متعجب بهمون انداخت و سریع گفت:اخ ببخشید فکر کنم اتاقو اشتباه اومدم
جیوو با جدیت همیشگیش گفت:خواهش میکنم سونبه

چند ثانیه نگاش رو‌ جیوو موند و از اتاق بیرون رفت
هجین:واییییی باورم نمیشههه چقدرر خوشتیپ بودد شنیده بودم میگفتن اعضای 7gunes خیلی خوشتیپن ولی تا این حدشو فکر نمیکردمم
لی لی:خب حالا پس نیوفتی یه وقت

بعد از چند دقیقه بلاخره هیونو‌اومد و گفت:بریم دخترا وقت رفتنه
قبل رفتن بغل گروهی کردیم و یوری گفت:بیاید عالی انجامش بدیم
وارد سالن شدیم
لی لی: جامون کجاست؟
هیونو:اونجا درست جلوی 7gunes....
.
.
.
.
ممنون از اینکه نظرتونو راجب فیک میگیدد🩷🫂
دوست دارید یه چنل تو تلگرام بزنم تا هم همدیگه رو بشناسیم هم وایب فیک، وایب کاپلا و یا لباسایی که میپوشن، هرچیزی که کمک کنه بهتر تصور کنید موقع خوندن فیک ؟:)
اگه دوست داشتید حتما تو کامنتا بهم بگید
مرسی که فیک منو‌میخونیددد🍓🫂

My romantic Mistake:)Where stories live. Discover now