قبوله

686 28 20
                                    

Part 4
"Jungkook"
خیلی سعی کردم بخوابم ولی تلاش هام ناموفق بود پس دیگه تو تخت وقتم رو تلف نکردم و پاشدم کارهای فردا رو انجام بدم.تمرکز کرده بودم که یهو در باز شد،برگشته بودم یچیزی بگم که جیمین رو دیدم که با چشمای قرمز و صورت خیس از اشکش به سمتم میومد
+قرار بود اینجوری پیداش کنی؟ها؟!!
-صداتو بیار پایین چت شده؟ چرا گریه میکنی؟
با هربار دیدن اشکاش قلبم مچاله میشد،هیچ چیز مثل اشکای اون برام دردناک نبود.
مشتش رو کوبید روی میزم و با چشمای اشک آلود و عصبانیش تو چشام زل زد
+تو کشتیش؟
-کیو
+باهام بیا
پا شدم و باهاش رفتم به اتاقش و یه جعبه رو نشونم داد. در جعبه باز کردم و شت
با سر جیهیون مواجه شدم، سرشو قطع کرده بودن و توی یه جعبه تحویلمون داده بودن،صورت رنگ پریده و چشای بی روحش رو دیدم،زبونم بند اومده بود و فقط به چشمای باز جیهیون خیره شده بودم
-جیمین من...من نمیدونم چجو...
سرمو برگردوندم و جیمین رو دیدم که داشت وسایلش رو جمع میکرد،بازوش رو با حرص گرفتم و چسبوندمش به دیوار
-من بهت اجازه ی رفتن ندادم
+مگه من ازت اجازه خواستم؟
-جیمین،حتی اگه لازم شده اینجا زندانیت میکنم ولی نمیزارم تو این شرایط بری،امکان نداره
+از کجا باید بدونم این کار تو نیست؟
-چرا باید تو رو بیارم تو عمارت تا جسد برادرتو تحویل بدم؟
+از کجا بدونم نمیخوای سر منم همین بلارو بیاری؟ خودت بودی سه چهار روز پیش اومدی و تهدیدم..
تحملم تموم شد و لبامو چسبوندم رو لباش،با اینکه اون همکاری نمیکرد ولی من از همین تماس لبامون هم لذت میبردم.
"Jimin"
همینکه داشتم سرش داد میزدم لباشو رو لبام کوبوند و نذاشت حرفامو تموم کنم،شوکه شده بودم، نه میتونستم هلش بدم بره عقب نه میتونستم همکاری کنم،فقط بی حرکت ایستاده بودم،اینکه بگم لذت نمیبردم دروغ بود ولی من از مرد جلوم خیلی میترسیدم
بعد مدت نسبتا طولانی سرشو عقب کشید
-حاضر شو خودم میبرمت دانشگاه،بعد خودم میام دنبالت و نیازی نیست دیگه تو اون کافه کار کنی.
+باشه
باشه؟باشه؟؟الان باید دعوا راه مینداختی جیمین!!
ولی خب انگار جونگکوک خوب میدونست چطوری رامم کنه
+قصد نداری بری بیرون حاضر شم؟
آروم سرشو تکون داد و رفت بیرون،منم رفتم حموم و تو وان نشستم،بغض ته گلوم برای بار نمیدونم چندم شکست و اشکام شروع کردن به خیس کردن گونه هام
کسی که اینهمه وقت رو بخاطرش دووم آورده بودم الان...الان نیست،رفته،دیگه قرار نیس باهم‌آهنگ گوش بدیم،دیگه قرار نیس باهم برقصیم یا اینکه نصفه شبی از خونه بزنیم بیرون و بگردیم،دیگه قرار نیس زیر بارون باهم برقصیم و...
چه شادی هایی که تا وقتی از دستشون ندیم قدرشون رو نمیدونیم...
همینطور گریه میکردم و به اینا فکر میکردم که نفهمیدم کی و چطوری چشام بسته شد
"Jungkook"
یک و نیم ساعت منتظرش بودم و اون هنوز هم از حموم درنیومده بود،رفتم یه جند باری در زدم و جوابی نداد،خواستم درو باز کنم که باز نشد،حتی درم قفل کرده بود
-لعنت
چند باری شونه ام‌رو به در حموم کوبیدم و شکستمش و بدون اهمیت دادن به اینکه جیمین ممکنه عصبانی بشه رفتم تو و جیمین رو دیدم که توی وان با چشمای بسته
دراز کشیده،از وان حموم درش آوردم و یه دستمو گذاشتم رو قلبش و دست دیگه ام روی گردنش تا ضربانش رو چک کنم،
چقدر پوستش نرم و لطیفه سرمو یکم تکون دادم نباید الان به این چیزا فکر میکردم هرچند واقعیت بودن
"Jimin"
چشامو باز کردم و یکم منتظر موندم تا دیدم درست بشه و بالا سرم جونگکوک رو دیدم
+من چم شده؟
-فکر کنم توی حموم از حال رفتی،الان خوبی؟
+اوهوم
-چرا دروغ میگی؟
+چی بگم؟ بگم که آرزومه بعضی خواب ها واقعیت باشن و واقعیت ها خواب..؟
-بگو جیمی،بگو،بهتر از اینه که دروغ بگی
بغضم شکست و جونگکوک بهم نزدیک تر شد،سرمو گذاشتم روی شونه اش و گریه ام شدیدتر شد.
-جیمین،میدونم خیلی سخته ولی...دیگه تنها نیستی،هر اتفاقی هم بیوفته من بازم پشتتم
+میترسم با یه خنجر پشتم وایساده باشی جونگکوک
-ممکنه،ولی اون خنجر فقط و فقط برای محافظت از توعه نه چیز دیگه ای
با شنیدن این حرفش تاخندی زدم،چه اهمیتی داشت که منطقم میگفت بهش اعتماد نکن وقتی خودمو پیشش امن حس میکردم؟
+درمورد پیشنهادت، میدونم اگه شغلتو از دست بدی نمیتونی قاتل جیهیون رو پیدا کنی پس قبول میکنم،فقط بخاطر اینکه اون قاتل رو پیدا کنی و انتقام برادرم رو بگیری
-اگه عاشق کس دیگه ای بشی؟
+بیا درمورد غیرممکن ها حرف نزنیم جونگو
نمیدونم کار درستی انجام دادم یا نه ولی
سرمو بردم جلو و لبامو‌ مماس با لباش قرار دادم
"Jungkook"
تا حالا شنیدن میگن پروانه ها تو دلم پرواز میکردن؟ خب من بعد از این صحبتمون و بعد از اون حرکت فاکیه جیمین دقیقا تو همین‌ حالت بودم پس طاقت نیاوردم و شروع کردم به بوسیدن و مکیدن لبای شیرینش،سیر شدن از طعم لباش غیرممکن بود
___________________________________________
اینم یه پارت نسبتا کوتاه
بنظرتون قاتل کیه؟🤔
نظراتتون برام خیلی مهمه پسس ووت و کامنت فراموش نشه✨️🦖
و اینکه از این به بعد پنجشنبه ها پارت جدید میزارم
لاب یو آل💜💜

love has no rulesWhere stories live. Discover now