[کاور رو توی هر پارت چک کنید همیشه ..چون وایب و موضوع اون پارت رو میگه!]
و اینکه این فیک گذشته و حال داره ...
این علامت گذشته س (×××××)
و این حال(____)
پس حواستون باشه گیج نشید!×××××××××××
[طلسم]
با اسب می تازید از سرما به گرمای هوا فقط با سرعت میتازید استرس داشت ....
دل تنگ بود ... باید شوگا رو میدید ... میترسید...
میدونست اتفاقی براش افتاده ...
اون عشقش بود..
پس سرعتشو بیشتر کرد و همزمان به انگشتر نورانیه توی دستش که برای شوگا بود نگاه کرد هر لحظه اون انگشتر روشن تر میشد ..
با سرعت با اسب تازید تا اینکه به گرما رسید ...
چیزی که میدید رو باور نمیکرد ... چیزی که ترسناک بود ... چیزی که قلبش رو از غم پر کرد...
تابوتِ شیشه ای رنگی که شوگا با کت شلواری سفید درونش خوابیده بود ...
و کوتوله هایی که دورش بودن ...
یعنی اون مرده؟؟؟
شوگاش مرده بود؟؟؟
امکان نداشت ...
از اسب پایین پرید و نزدیک شد ...
دستش رو با نوازش روی شیشه کشید ...-شیشه رو بردارید
_اون مرده رفیق
نگاهی به کوتوله انداخت و با غم تو نگاهش ازش خواهش کرد..
-حدقل بزارید باهاش خدافظی کنم
کوتوله ها سری تکون دادن و تابوته شیشه ای رو بلند کردن ...
شاهزاده جی هوپ به صورت بی جون شوگا نگاه کرد زیبا خوابیده بود ...
دستی به موها و صورتش کشید خم شدو لب هاش رو روی لبهای سرخ رنگش گذاشت ...
کمی بعد ناامیدانه سر بلند کردو با عشق بهش خیره شد ....
و حالا این قلب دوتاشون بود که حالا بهم با عشق و لبخند خیره شدن چرا که شوگا چشم باز کرد....+تو پیدام کردی
جی هوپ با عشقو لبخند به لونای آینده خیره شد...
-شک داشتی؟؟
××××××××
هردو همین رو میخواستن و حالا دارن...
اونا همو میخواستن و حالا به هم رسیدن بعد از ماجراهایی بهم رسیدن ...
و حالا تو قصری که خودشون اون رو ساختن دارن ازدواج میکنن تا که پادشاهی کنن تا بتونن پادشاه شیطانی رو شکست بدن ..-من شمارو همسر هم مینامم...
با لبخند و چشم های شيفته لب هاشون رو رو هم گذاشتن ...
بالاخره به هم رسیدن ...
بالاخره عشق حقیقیشون متولد شد....
مهمانان شاهد بودن .. شاهد عشقشون .. شاهد ازدواجشون و بوسشون و قلمرویی که برپا میشه ...
اما هیچ کسی خبر نداشت....
از چیزی که قراره به سرشون بیاد....
چون طولی نکشید که دره تالار به شدت باز شد و دودی سیاه رنگ با خودش بیرون آورد سیاهی همه جارو گرفت و همه به خصوص پرنس جی هوپ و لونا شوگا شاهدش بودن شاهد ورود پادشاه شیطانی.....
و تهدیدی که کرد !!
YOU ARE READING
ONCE UPON A TIME |BTS,BP,VKOOK,JENNLISA
Randomاین داستان درمورد شخصیت هایی هست که میشناسیم یا شایدم فکر میکنیم میشناسیم.... در شهری در ایالت مِین شخصیت هایی وجود داشتند که طلسم شده بودن.... پادشاه شیطانی به خاطره انتقامش از مین یونگی فرزنده ناتنیش طلسمی به وجود میاره که تمام سرزمین رو از جنگل ط...