"دیوانهوار"
پشت میز نشسته بود و با نگاه جدیش به پسر روبهروش نگاه کرد با انگشتش ابروش رو خاروند.. باورش نمیشد کسی که عاشقشه همچین کاری بکنه..
+چته؟.. هوم؟
پسر سرش رو پایین انداخته بود.. مرد حس میکرد نشستن فایده ای نداره و ایستاد تا شاید حرفاش تاثیری داشته باشه و پسر رو از سایلنت بودن بکشه بیرون..
+لعنتی.. تو الان رسما تر زدی به سهام شرکت من ، با اون حرکتت جلوی جمع اونم بدون هماهنگی قبلی!.. عاااح... واقعا دلم میخواد با همین دستام خَفَت کنم..
دستای ظریفش رو توی هوا انگار که گردنی بینشون باشه بهم نزدیک کرد و فکش رو منقبض کرد..
دستش رو روی صورتش کشید و دست به سینه شد و به میز تکیه داد..
+الان فقط به من بگو چرا میخوای از کمپانی بری اونم وقتی که تو اوجی..
شرمنده بود... اون مرد همیشه مجبور بود نقاب بزنه اونم بخاطر شباهت زیادش به ایدلش این راز کمپانی بود که تعداد محدودی اطلاع داشتن..
بک بعد از این پا و اون پا کردن بالاخره کمی نزدیک مرد شد..
-م..من واقعا متاسفم.. من از این وضعیت خسته شدم نمیخوام دیگه ایدل باشم..
+در این مورد خوب فکراتو کردی؟
-بله
مرد نزدیکتر شد.. انگار که نزدیک اومدنش تاثیری توی نظر پسر بذاره...
+میخوای کل زحماتت رو اینجوری حروم کنی؟
پسر با فاصله گرفتنش صداش رو بالا برد و همونطور که با چشمای سرخش به چشمای مرد روبه روش نگاه میکرد نالید..
-من لعنتی میخوام از تو.. از این کمپانی لعنتی خلاص شم..
مرد ترسیده خودش رو به پسر نزدیک کرد و دستای سردش رو توی دستاش گرفت..
+م..میخوای ترکم کنی؟.. بگو که اشتباه فهمیدم
دستاشو از دستای هیون بیرون کشید پوزخند دردناکی روی لباش نشسته بود.. چش شده بود؟ نمیدونست.. این حرکات برای یه ادم بالغ نبود.. این رفتار برای کسی که دیوانهوار عاشق مرد روبهروشه نبود... آه درسته "دیوانهوار عاشق بودن"...
-کاملا درست متوجه شدی..
+چ..چرا؟
-خسته شدم
مرد نزدیک تر شد و پسر رو در آغوش گرفت جوری پسر رو بغل کرده بود که انگار میخواست اون رو تو خودش حل کنه...
+من رو فقط درآغوش بگیر چون سرمای دوست نداشته شدن توسط تو ، از هر سرمایی برام کشنده تره بک
اشک هاش روی گونههاش ریخته میشد.. پسر رو از خودش فاصله داد به لبهاش خیره شد تصور بوسیده شدن اون لب ها جز لبهای خودش ترسناک بود..
چشمهاش رو بست و اون لبها رو بوسید..
..................
خب باید بگم که این کاپلش
قرار بود بکچان باشه ولی نشد 😂
هیون و بک خیلی کیوتن🥺🍑ووت و کامنت🤏🏻😔🚶🏻♀️
YOU ARE READING
Short Story
Short Storyتو این بوک داستان های کوتاه قرار میگیره🍑🦦 کاپل هاش درخواستی هستن👐🏻💜