همونطور که به دیوار راهروی توی دستشویی تکیه داده بود آبنبات هندونهای رو از دهنش در آورد به آبنبات براق شده با بزاق دهنش خیره شد..زیر لب زمزمه کرد: "مهرهی شانس من"
پسر پوستهی کاغذی شکل رو از جیب شلوار جین زاپدارش درآورد و بعد از اینکه لباشو بهم مالید و آروم اون رو توی ورق کاغذش انداخت و دوباره توی جیب شلوار جینش سُر داد..
میتونست از مست بودنش استفاده کنه؟
پسر درحالی که سعی میکرد روی پاهاش بمونه از در دسشویی مردونه بیرون اومد و دستاش رو که از روی وسواسش شسته بود رو به خودش مالید
لپهاش کمی رنگ گرفته بودن و چشمهاش خمار بود بکهیون جلو رفت و یکی از دستاش رو گرفت و پسر رو کمی سرپا کرد و روبهروش ایستاد دست راستش که آزاد بود توی موهاش فرو برد و از عمد خودش رو به پسر نزدیک کرد که بوی میوهی مورد علاقش به بینی مرد روبهروش برسه..
-موندم واقعا تو که انقدر وسواس داری چرا موهات رو مرتب نکردی؟!
میدونست موهای پریشونش بیشتر بهش میاد اما نمیخواست کسی جز خودش اون مرد رو توی این حالت ببینه!
بوی خوب هندونه توی بینی سهون پیچید ، گیج و مست دنبال منبع اون بوی خوب گشت و نگاهش به لبای براق بکهیون نشست...
بکهیون میدونست که با لبای خیسش دیوونه میشه؟
هر بار با روشهای مختلف درحال جذب کردن سهون به لباش بود همیشه لباش رو با زبونش خیس و براق میکرد حتی دوران کالج هم همینطور بود انگار عادت کرده بود به این کار..
دستای ظریفش بین موهای سهون حرکت میکرد و موجی از آرامش رو به قلبش هدیه میکرد
سهون میدونست که این مدل موهای پریشونش رو فقط و فقط برای خودش میخواد بخاطر همینه که انقدر سعی در کنار زدن و مرتب کردنشون داره..
طاقت بک طاق شد و روی پنجههاش موند و بوسهای به لبهاش زد... فقط خدا میدونست که چقدر بابت این بوسه استرس کشیده..
آروم صورتهاشون از هم فاصله گرفت بک یه چشمش رو محکم بسته بود و یه چشمش نیمه باز بود و واکنشهای سهون رو دنبال میکرد
سهون فاصلهی صورت خودش و بک رو کم کرد و با ولع لبهای بک رو بوسید..
دستش رو به کمر پسر چسبوند و با نیم چرخی بدنش رو به دیوار کنارشون پِرِس کرد صدای بوسههای خیسشون توی راهروی خالی میپیچید
این بوسه مزه هندونهی شیرین میدادبراش عجیب بود که بین این همه چیز طعمهای مورد علاقهی سهون رو فراموش نکرده بود
با فاصله گرفتن سهون بک با نفس عمیقی که میگرفت گفت:
-میدونستم بهم حس داری از نگاهت توی مهمونی معلوم بود!
YOU ARE READING
Short Story
Short Storyتو این بوک داستان های کوتاه قرار میگیره🍑🦦 کاپل هاش درخواستی هستن👐🏻💜