"فاک"
با کشیده شدن زنجیر دستبند پسری که زیرش بود، فهمید که باید برای رضایت اربابش قوس بیشتری به کمرش بده.
سوراخش به معرض دید بزاره و اجازه بده مرد، هرچقدر که میخواد داخلش بکوبه.
پوزخندی زد و کمرش رو حرکت داد.
زنجیر رو دوباره کشید و باعث بلندتر شدن نالههای پسرموطلایی از سرِ درد و لذت شد.
همیشه همین بود.
پارتنرهایی که انتخاب میکرد، هیچوقت قرار نبود با جلوتر رفتن سکسشون، به لذت کامل برسن.
با خالی شدن کامش توی حفرهی داغ و گشاد شدهی پسر، توقفی نکرد و کمرش رو با شدت بیشتری حرکت داد.
"آه... ار... ارباب... لط... لطفا"
"دهن هرزهات رو ببند"
صداش توی فضای اتاق اکو شد و حتی تن بادیگاردی که پشت در ایستاده بود، رو لرزوند.
هیچکس حق نداشت متوقفش کنه! ربطی نداشت روی صندلی چرمی دفترش نشسته باشه، یا توی اتاق نیمهتاریکش روی تخت؛ کافی بود کسی روی حرفش حرف بزنه تا سرش از تنش جدا شه.
ولی پسر برای سومین بار کام شده بود و نگه داشتن خودش توی اون پوزیشن براش سخت بود. خوب میدونست تنها یک حرکت اضافه کافی بود، تا اوضاع براش سختتر شه!
دستهای لرزونش، رو تختی ابریشمی رو توی چنگ گرفته بودن و فشار میدادن.
سایزی که تحمل میکرد بدون آمادگی داخلش فرو رفته بود و مدتی بود که داخلش کوبیده میشد. با حس داغ شدن دوباره، بیحال نالهای کرد و صداش رو به گوش مرد رسوند.
دستش رو توی موهاش فرو کرد و بلاخره رضایت داد، عضوش رو از اون بدن نحیف بیرون بکشه.
دستبندی که حالا با خون تزئین شده بود رو باز کرد و گوشهای انداخت.
"گمشو بیرون"
"و..ولی"
"نشنیدی چی گفتم؟"
پسر با ترس از جا بلند شد و از روی تخت پایین رفت.
درد میکشید ولی مجبور بود صداش رو توی حنجرهاش خفه کنه و این چیزی بود که ارباب عمارت ازش لذت میبرد. مرد، خم شد و شلوارش رو از پایین تخت برداشت. بسته اسکناسی رو از جیبش بیرون کشید و توی صورت پسر پرت کرد.
"اگه تا پنج ثانیه دیگه تو اتاقم باشی تضمین نمیکنم زنده از در خارج شی"
حرفش رو در کمال خونسردی زد و به چهرهی ترسیده پسر نگاه کرد. اون بدن ظریف ابدا استایلش نبود ولی چیزی که جذبش میکرد، شباهت نیمرخش به فرد مورد علاقش بود.
پوزخندی زد و از جا بلند شد. حالا دیگه هیچ اثری از هرزهی چند دقیقه پیش نبود و میتونست در کمال آرامش، از سکوت اتاق و دود سیگارش لذت ببره.
خودش رو به حمام گوشهی اتاقش رسوند و شیرآب سرد رو باز کرد. بدنش رو از کثیفیها پاک کرد و مطمئن شد اثری از رد لمسهای فرد دیگهای روی بدنش نمونده باشه.
DU LIEST GERADE
𝐇𝐮𝐧𝐭𝐞𝐫 | Kookv
Actionخلاصه: جونگکوک مافیایی که حسابی عاشق و دلبسته تهیونگ میشه و همزمان بدترین بازی دنیا رو باهاش راه میندازه! تهیونگ صاحب یه کارگاه چرمدوزی که جونگکوک توش ثبت نام میکنه و برای محافظت از اون پسر به هرکسی که بتونه آسیب میزنه، حسابی تهیونگ رو میترسونه...