دیدگاه جین:
کافه رو بستم و به سمت کتابخونه نامجون حرکت کردم
یعنی تیپم خوبه؟ نکنه لباسم بدههه؟!
عیش درهرصورت خوشگلم نامجون باید فدام شه.
رسیدم به کتابخونه و رفتم داخل دو سه نفر بیشتر نبودن نامجون هم نشسته بود و سرش تو گوشیش بود رفتم نزدیکشجین:اهم نامجون هیونگ؟
نامجون:اوه سلام بیبی
جین:امم سلام،دیر که نکردم؟
نامجون:نه خیلی به موقع اومدی
جین:خب الان چیکار کنیم
نامجون:یکم دیگه صبر کنی تعطیل میکنم میخوای یکم تو کتابخونه بگردیم؟
جین:حتما! خیلی فضای اینجارو دوست دارم
نامجون:اوه عالیه، بیا بریم بیبی
<دارم خودمو میکشممم چرا هی بهم میگه بیبی! کثافت قلبم انقد تند میزنه الان از جا در میاد! >ساعت بعد*
نامجون:دارم میبندم، دوست داری کجا بریم؟
جین:خب اگه بخوای میتونیم بریم بگردیم
نامجون:ایده عالی ایه!
میخوای بعدش بریم رستوران؟
<دیوث جنتلمننننننیکمیمبنبکب>
جین:حتما اگه اذیت نمیشی
نامجون:نه مشکلی نداره بیبی
بیا بریم
⏤͟͟͞͞𖤐
اینم پارت جدید خدمت شمااااا(≡^∇^≡)𝘝𝘰𝘵𝘦 𝘱𝘭𝘦𝘢𝘴𝘦 ٭
VOUS LISEZ
𝖳𝖺𝗍𝗍𝗈𝗈
Fanfictionׅ 𐙚᭄ 𝖲𝗍𝗈𝗋𝗒 𝜗𝜚 جئون جونگکوک کسی که رو کیم کراش بزرگی داره ! میخواد بره پیشش و تتو بزنه ، چی میشه اگه کیم هم روش کراش داشته باشه ؟ ... ( ℒ ) o꯭v꯭e ┏𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾 : فیک چت_کمدی 𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾 : ویکوک_نامجین_سپمین 𝖳𝗂𝗆𝖾 𝗎𝗉 : هرموقع گشـ ـادیم...