در باشدت زیادی باز شد.
-ج... جونگ کوک.....
جیمین با صدای لرزونی گفت اما جونگکوک توجهی نکرد
جونگکوک فرصتی برای بهت زدگی به تهیونگ نداد و جلو اومد یه مشت محکم نثارش کرد و جیمین و از بغل تهیونگ در اورد و اونو با خودش برد.
تهیونگ که فقط از ورود یهویی ی جونگکوک متعجب بود و هیچی دیگه براش مهم نبود فقط به خاطر وضعیت جیمین خواست دنبالشون بره که در بعد از خروج جیمین و جونگکوک محکم تو صورتش بسته شد.
هینی از صدای بسته شدن در کشید و مثل همیشه همه چیز رو به تخمش گرفت و از اتاق بیرون زد. بدون سروصدا از بار بیرون رفت و با موتور عزیزش به خونه برگشت
.
.
.
-جیمین تو اونجا چیکار میکردی ها؟
جونگکوک قلبش تند میزد و انگار از اینکه کسی دیگه به کسی که روش کراش داشت دس میزد ناراضی بود. به جیمین کمک کرد و بعد بیرون اومدن از بار م در وایسادن و جونگکوک بلند ترین صداش رو به نمایش گذاشت.
-ن.. ن.. نه جونگکوک.... تو.... اونجوری که فکر میکنی نی... نیست.... ینی من نمیخواستم...... اون.... اون
به اینجای حرفش که رسید دیگه نتونست ادامه بده و از اونجایی که از سرو وعض جیمین معلوم بود نیازی نبود چیزی بگه.
جونگکوک که الان بیشتر قلبش درد میگرفت فقط سعی کرد اون تهیونگ عوضی رو نکشه.
تو فکر بود که جیمین یهو بعد از اینکه از بهت در اومد جونگکوک رو بغل کرد. شروع کرد به گریه کردن.
-اروم باش جیمین اشکالی نداره خب؟
خودم ازش شکایت میکنم
-نه... نه....هق... نه شکایت... شکایت نکن کوک
-چی؟ چرا؟
-نمیخوام...کش پیدا کنه.
-باشه. بیا بریم خونه استراحت کن امشب پیشت میمونم موچی
-اوهوم
سوار تاکسی شدن و سمت خونه ی جیمین رفتن.
.
.
-سلام امممم خانم سوهی ببشخید مزاحمتون میشم ولی جیمین یکم حالش خوب نیست پس میتونم امشب پیشش بمونم؟
-اوه حتما چرا که نه.
+سلام مامان
-اه.. سلام پسرم ترسوندیم
جونگکوک که زود وارد شد درحال صحبت با سوهی بود که جیمین به جمع شون اضافه میشه
-ببخشید که میپرسم خانم سوهی اما شما هنوزم بخاطر شوهرتون ناراحتین؟____________________________
سلامممممم💖💖
دلم براتون تنگ شده بود.
خب ببشخید واقعا کمه اما پارت بعد رو زود اپ میکنم جبران شه🥹🤌🏻💍
خب خب خب 😑
از اونجایی که ووتا دیر میرسونین حلزونای من، شرت نمیزارم 🧸
و ببخشید با وجود اینکه ووتا رسید من دو روز دیر اپ کردم ببخشیدددد🤍
ووت و کامتای قشنگتون رو ازم نگریرن بوس بای🎧💓💎
YOU ARE READING
mafia city[vmin]
Fanfictionیک هفته بود که داشت میگشت هی زیر لب میگفت -اون حرومزاده ها کجا بردنش؟ با صدای دوستش همه ی استرسش رو کنار زد و برگشت سمتش -تهیونگ... پیداش کردیم. کاپر اصلی: ویمین کاپل فرعی: یونگکوک، نامجین ژانر: رومنس، اکشن، اسمات، درام،امپرگ