پارت سوم(S2)✨🥀

113 30 30
                                    

      
            ♦️آهنگ پیشنهادی این پارت توی چنل گذاشته شده♦️
   آیدی چنل: t.me/Magicalrose_ocean

*فلش بک*
سوهو بی طاقتی خانم بیون رو میدید و فقط اشک میریخت؛هیچ کاری از دستش برنمیومد.

حال خودش هم به اندازه خانم بیون بد بود و به زور سرم و آمپول های تقویتی که زده بود سرپا بود.

با به یاد آوردن بحثی که با پدر و پدر بزرگ چانیول داشت سرش از درد تیر کشید و باعث شد برای چند ثانیه چشماش رو ببنده.

کم کم مهمان ها داشتن با پدر و مادر بک خداحافظی میکردن و میرفتن.

تقریبا همه رفته بود و تنها کسایی که مونده بودن سوهو، لی، خانواده بکهیون ، سهون و چانیول بودن.

هیچکس نمیتونست حدسی در مورد چانیول و حال و احوالش بزنه.
با هیچکس صحبت نمیکرد حتی با پدر و مادر بکهیون هم صحبتی نکرده بود؛اصلا نمیدونست بعد از این همه مدت و بعد از افتادن این همه اتفاق چی باید بگه.

ولی چیزی که در تمام طول مراسم متوجه اش میشد سنگینی نگاهی های پدر و مادر بکهیون بود؛حتی چند باری هم باعث با اون مادر بک چشم تو چشم بشه ولی متوجه میشد هم خودش و هم خانم بیون فقط با چشمان که هیچ روحی درش وجود نداشت به هم نگاه میکنن و الان هم یکی از همون لحظات بود که خانم بیون داشت به چهره چانیول نگاه میکرد ولی اینبار چانیول در عالم افکار خودش غرق شده بود.

سهون که متوجه نگاه های مادر بکهیون شده بود بعد از خداحافظی با لوهان و خانوادش به سمت چانیول رفت و با کمی تکون دادنش چانیول رو از افکار بیرون آورد.

با پدر و مادر بکهیون خداحافظی کرد و به چانیول گفت که توی ماشین منتظرشه.

چانیول سری تکون داد و به سمت اون دو نفر رفت.

اون لحظاتی داشت با پدر بک خداحافظی میکرد به اندازه هزاران سال گذشت.

به سمت خانم بیون رفت ولی قبل از اینکه حرفی بزنه خانم به صندلی کناریش اشاره کرد تا چانیول روی اون صندلی بشینه.

بدون هیچ حرفی،به آرومی روی صندلی نشست.
منتظر بود تا خانم بیون حرفی بزنه ولی سکوتی که بینشو بود داشت طولانی میشد.

دستاش رو روی پاش گذاشت و نیم نگاهی به خانم بیون انداخت.

متوجه شد که خانم بیون دستش رو گرفت؛با چشمان پر از اشکی که حالا کمی گشاد شده بودن به چهره خانم بیون نگاهی انداخت.

Forgive me (S2)Where stories live. Discover now