Forgive me (S2)

پارت چهارم✨🥀

             ♦️آهنگ پیشنهادی این پارت توی چنل گذاشته شده♦️
      آیدی چنل: t.me/Magicalrose_ocean

پشت نیمکت نشسته بود.
مداد رنگی هاش رو روی میز گذاشت و مرتبشون کرد و منتظر معلمشون بود تا بهشون بگه برای امروز چه نقاشی باید بکشن.

معلم وارد کلاس شد و به بچه ها که پشت نیمکت هاشون نشسته بودن نگاه کرد و لبخندی زد.

*خوب بچه ها قراره امروز نقاشی خودتون رو بکشید.
بچه ها با تعجب پرسیدن خودمون؟

*اره بچه ها امروز قرار خودتون و خانوادتون رو نقاشی کنید.
میتونید خودتون و خونتون رو بکشید یا میتونید جایی که باهم بودید رو بکشید.

یکی از بچه ها پرسید.
^خانم اجازه باید پدر و مادرمون رو بکشیم؟

معلم با سرش حرفشو تایید کرد و ادامه داد.
*اره پسر خوب؛باید خودت و پدر و مادرت و اگه خوار یا برادر داری و بکشی.

خوب میتونید الان شروع کنید و تا آخر زنگ وقت دارید و پس اصلا عجله نکنید و راحت نقاشیتون رو بکنید.
اینو گفت و پشت میزش نشست.

هیونا نگاهی به مداد رنگیاش و برگه سفید جلوش کرد.
زیر لب با خودش زمزمه کرد.
+مامانم؟
ولی اخه من فقط با ددی میرم بیرون؛مامان چطوری بکشم؟

به میز همکلاسی هاش نگاه کرد و دید اونا مشغول کشیدن خودشون در کنار پدر و مادرشون هستن.

شونه ای بالا انداخت.
+من همیشه با ددی و لوهانی و کیونگی و سهونی و جونگینی بیرون میرم.
پس اونا رو میکشم.

با لبخند مدادش رو برداشت و مشغول نقاشی کشیدن شد

آخرای کلاس بود و بچه ها نقاشی هاشون رو تموم کرده بودن و داشتن به معلم و همکلاسی هاشون نقاشی هارو نشون میدادن.

نوبت به هیونا رسید؛از روی صندلی بلند شد و به سمت معلمش رفت.
-عزیزم نقاشیت خیلی قشنگه ولی من گفته بودم خودتون و پدر مادرتون بکشید.

هیونا میخواست بگه که من همیشه با بابام و عمو هام بیرون میرم که یکی از بچه ها با صدای بلند به معلمش حرفی زد.

*هیونا مامان نداره ؛مامانش اصلا دوسش نداره.
ما هیچوقت مامانشو ندیدیم.

هیونا با چشم های پر از اشک به همکلاسی هاش که داشتن بهش میخندیدن نگاه کرد.

معلم تا خواست حرفی بزنه زنگ به صدا درومد و هیونا سریع کیفش رو برداشت با اشک‌ هایی که صورتش رو خیس کرده بودن به سمت در خروجی رفت تا پدرش رو پیدا کنه.