گزارشگر در کادر بسته به دوربین لبخند بزرگی زد و بعد با اشتیاق دستهایش را به هم مالید: سلام به همه. امروز براتون یه سوپرایز بزرگ داریم
کسی که نزدیکش بود اما صدایش درست شنیده نمی شد تا هویتش تشخیص داده شود، گفت: سورپرایز
گزارشگر لبخندش ماسید و چشم غره ای به فرد مقابلش داد و دوباره سعی کرد به دوربین لبخند بزند: حالا با هر لهجه ای دوست دارین، یه غافلگیری حسابی براتون داریم که مطمئنم ازش هیجانزده می شین.
دوباره صدا گفت: الکی امید داری
گزارشگر کلافه گفت: اگه می خواین دوربین رو مستقیم به سمت شما بگیرم؟
صدا پوزخندی زد و گزارشگر سعی کرد بر اعصابش مسلط باشد.
-: خب دوستان! با اینکه قرار بود ادامۀ گزارش رو با مجی جیه و دکتر فرزان داشته باشیم، اما به جای اون دو دختر دوست داشتنی با یکی از کاراکترهای ممنوعه مصاحبه داریم.
دوباره لبخندش به همان هیجان اولیه برگشت: می دونین که یه سری از کاراکترها از طرف خالق داستان برای مصاحبه به انتهایی ترین گزینۀ لیست ما فرستاده شده بودن. اما امروز بخاطر اینکه سالروز تولد خالق داستانه، مهربون شده و بهمون اجازه داده با یکی...
صدا گفت: حالا اونم خیلی کاره ای نیست، خودم خواستم.
گزارشگر لبهایش را به هم فشرد: فکر کنم همتون فهمیده باشید که کسی که قراره باهاش مصاحبه کنم کیه؟ نه؟... دقیقا همون کسی که به خالق داستان هم زور می گه... این شما و این شیائو جان از دنیای موازی
حالا دوربین داشت چهرۀ شیائو جان را در معصومترین حالت ممکنه نشان می داد: من زور می گم؟... اصلا به من میاد که زور بگم؟
گزارشگر با حرص گفت: دو دیقه اینجا نشستی به منم رحم نکردی قطعا به نویسنده هم رحم نمی کنی. پس به حرف اون بیشتر اعتماد دارم تا به حرف تو
جان چشمانش را تاب داد که به حق ترسناک شد. اما با معصومیت یک کودک گفت: اینا همش شایعه است. باور نکنین خواننده های عزیز. اصلا شما اثری از من توی داستان دیدین؟...
لبهایش را به پایین هلال داد و خوش خیالانه گفت: نه... چرا؟ چون ییجان اصلی هستن. جایی برای یه نفر که فرمول ریاضی حل می کنه نمی مونه. اکلیل پاش رو دادن دست اون دوتا، من و ایبوم اینطرف توی آب نمک خوابیدیم بلکه نوبتمون بشه بیایم یه بال بالکی بزنیم و بریم.
گزارشگر در تلاش بود محوریت مصاحبه را خودش در دست داشته باشد: خب آقای شیائو جان! اونطوری که ما متوجه شدیم، و البته خودتون اشاره کردید...
-: من هیچ اشاره ای نکردم تکذیب می کنم.
-: چرا اشاره کردید نویسنده کاره ای نیست. و ما می دونیم که شما هستید که با نظریاتتون ایده های داستانی رو جلو می برید.
YOU ARE READING
Interview
Short Storyمصاحبه با شخصیتهای مجموعه داستانهای طلسم آرزو پشت صحنه و ساید استوری طلسم آرزو رو اینجا بخونید😜