کوک جیمینو از کمر گرفت و رو تخت انداختش.
روش خیمه زد و محکم مشغول بوسیدن لب های سرخش شد.
× ک..کوک...صب..ر کن
کوک مهلت نمیداد و لبای جیمینو تو دهنش کشید و مزشو چشید.
انقد غرق شده بود که نمیتونست تمرکز کنه و صدای جیمینو بشنوه.
جیمینم به تهیونگ که اونطرف داشت لباساشو در می آورد نگاه کرد.
× ته...ک..کمک
تهیونگ سمتشون اومد و کوک رو با اخم عقب کشید.
_ هوی خفش کردی آروم باش بزار ببینیم چی میخواد بگه
بعد سمت جیمین برگشت.
_ بگو قشنگم..چی میخواستی بگی؟
جیمین تند تند نفس کشید و با حس پیچش داخل شکمش لبخند معنا داری به تهکوک زد.
کوک با چشمای خمارش منتظر به جیمین نگاه میکرد.
× نمیخوام ناراحتتون کنم اما ما...فعلا نمیتونیم سکس داشته باشیم
تهکوک متعجب نگاش کردن.
تهیونگ کنارش نشست.
_ چرا؟..چیزی شده بیبی؟
جیمین به حالت نشسته در اومد و بهشون نگاه کرد.
× ام..خب گفتنش یکم سخته..راستش خیلی وقت پیش من باید این مسئله رو بهتون میگفتم اما..
+ جون به لبمون کردی جیمین...زودباش بگو ببینم چیشده عزیزم؟
× خب..راستش..من
لبشو گاز گرفت و با لبخند گفت.
× من...حاملم
سکوت..تنها چیزی بود که بینشون شنیده میشد.
جیمین سرشو بالا اورد و به آلفاهاش نگاه کرد که با صورتی سرشار از تعجب و حیرت بهش خیره شده بودن.
گونه هاش سرخ شدن و لبخند استرسی ای زد.
_ ی..بار دیگه...بگو چی گفتی؟
جیمین لبخندی زد و ادامه داد.
× من باردارم...سه هفته ای میشه و تازه چند روز پیش متوجه شدم اما نگفتم بهتون
قطره اشکی از چشمای کوک افتاد پایین و باعث تعجب جیمین شد.
× کوک؟..حالت خوبه؟
+ واقعا فک میکنی خوبم؟....دارم بال در میارم جیمین
_ این باور نکردنیه
جیمین تکخندی زد.
+ چرا؟
تهیونگ بهش نزدیک شد و با گرفت کمر باریکش اونو نزدیک خودش اورد و کنار لبای جیمین لب زد.
![](https://img.wattpad.com/cover/337685877-288-k635929.jpg)
YOU ARE READING
♡𝐌𝐲 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚 𝐚𝐥𝐩𝐡𝐚𝐬♡
Short Story× مثلا میخواین چه غلطی کنین ها؟ تهیونگ روی جیمین خم شد و جلوی صورتش، توی مردمک چشمای عسلی امگا زل زد؛ - یه غلطی که...پارک بزرگو زجر بده 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐬𝐦𝐮𝐭,𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚,𝐬𝐡𝐨𝐫𝐭 𝐬𝐭𝐨𝐫𝐲, 𝐎𝐦𝐠𝐚𝐯�...