تو خواب چینی به بینیش داد و با شکم بزرگش توی تخت غلط خورد.البته بعدش سریع بیدار شد، به حالت نشسته در اومد و دستشو رو شکمش گذاشت.
× آخ...ببخشید توله های قشنگم..پاپا حواسش نبود دوباره تو خواب تکون خورد
نگاهی به اطرافش انداخت و اخمی کرد.
پس آلفاهاش کجا بودن؟
مگه قرار نبود تا وقتی بیدار میشه پیشش بمونن؟!
جیمین توی خواب خیلی تکون میخورد و چپ و راست میشد و همینطور بخاطر شکم بزرگش و وضعیتی که داشت، با آلفاهاش قرار گذاشته بودن تا وقتی که از خواب بیدار میشه دو طرفش بخوابن تا جیمین توی خواب غلط نخوره و به شکمش فشار نیاد.
اما الان نبودن و تنها توی اتاق مونده بود.
پاهاشو روی زمین گذاشت و آروم از رو تخت بلند شد.
سمت سرویس رفت، دست صورتشو شست و دندوناشو مسواک زد.
اون بین هم خیلی کیوت با توله هاش صحبت میکرد.
× کافیه چشمم به ددیاتون بخوره..اونوقت میدونم چکارشون کنم..صدبار گفتم اگرم کار دارین میخواین برین حداقل دوتا بالشت بزارین کنارم تا تکون نخورم..کوو گوش شنواا؟
از سرویس خارج شد و از اتاق بیرون رفت.
سمت پله ها رفت و روی ویلچر برقیش نشست و دکمشو زد تا بره پایین.
دست تپلشو روی شکمش کشید و لبخندی زد.
وقتی رسید پایین بلند شد و سمت خدمتکاری که داشت به سمتش میومد، رفت.
& صبحتون بخیر آقا
× صبح بخیر...ام تهیونگ و جونگکوک کجان؟
& صبح خیلی زود رفتن بیرون کاری براشون پیش اومدن..زود برمیگردن
سری تکون داد و به نوازش شکمش ادامه داد.
× صبحانه هست؟
& بله آقا حاضره..لطفا تشریف بیارین
پشت سر خدمتکار به راه افتاد و وارد پذیرایی شد.
× لطفا بیارشون اینجا..میخوام همینجا صبحانه بخورم
& چشم جیمین شی
آروم نشست روی کاناپه و لم داد به پشتش.
کنترل تلویزیون رو برداشت و روشنش کرد.
با پخش شدن سریال مورد علاقش، خوشحال دستاشو بهم کوبید که همون موقع دوتا خدمتکار با سینی داخل دستشون سمتش اومد.
بعد گذاشتن سینی و خوراکی ها روی میز؛
& چیز دیگه ای نمیخواین؟
× نه ممنون میتونین برین
سری خم کردن و از اونجا رفتن.
جیمین دستشو دراز کرد و با برداشتن آب پرتقال و نون تست نوتلایی آمادش، مشغول خوردن شد و چشماشو به صفحه تلوزیون دوخت.

STAI LEGGENDO
♡𝐌𝐲 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚 𝐚𝐥𝐩𝐡𝐚𝐬♡
Storie brevi× مثلا میخواین چه غلطی کنین ها؟ تهیونگ روی جیمین خم شد و جلوی صورتش، توی مردمک چشمای عسلی امگا زل زد؛ - یه غلطی که...پارک بزرگو زجر بده 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐬𝐦𝐮𝐭,𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚,𝐬𝐡𝐨𝐫𝐭 𝐬𝐭𝐨𝐫𝐲, 𝐎𝐦𝐠𝐚𝐯�...