از پنجرهی کوچک هواپیما به بیرون نگاهی انداخت.
ابرها همه جا رو فرا گرفته بودند و یونگی دیدی به زمین نداشت.
نگاهش رو از بیرون گرفت و به جیمین داد.
امگا کوچولوی کنارش، یونجون رو محکم در بغل داشت و به نظر میرسید نگاه بیفروغش به سمت روبروشه.
میدونست که جیمین چقدر استرس داره، ولی یونگی تمام تلاشش رو میکرد تا اون رو آروم کنه.
بعد از موافقت همراه با خوشحالی که از آقا و خانم پارک گرفت حالا اون دو همراه نوزاد چندماههاشون تو آسمون کانادا بودند. هر چند که وجود یونجون کمی دست و پا گیر بود اما نه جیمین و نه یونگی حاضر به سپردنش دست یکی نبودند.
بهش چشم دوخت.
_ جیمینمن...
جیمین با خطاب شدنش روش رو از روبروش گرفت و به جایی که میدونست یونگی اونجاست داد.
+ بله یونگی.
_ استرس نداشته باش خوشگل من... من این رو میتونم از روی رایحهات هم احساس کنم. من بهت قول دادم... قول دادم که چشمات رو بهت برگردونم، پس سر قولم هستم و نمیذارم آسیبی بهت برسه.
آسمون نگاه جیمین با هر حرفی که یونگی میزد بیشتر گرفته میشد و با پایان حرفش شروع به باریدن کرد.
یونجون رو بیشتر به خودش چسبوند و آروم اشک ریخت.
یونگی به اشکهایی که از صورت امگای خوشگلش جاری بود نگاه کرد.
دروغ نمیگفت اگه هر کدوم از اون قطرهها قلبش رو به آتیش میکشن.
_ جیمیننن عزیزکم گریه نکن.
+ نمیتونم یونگی... هق... من میترسم... میآروم دوباره امیدم ناامید بشه... من... هق... من میخوام تو و پسرمون رو ببینم...
یونگی به آرومی و با ملاحظهی یونجون کوچولویی که در بغل جیمین خوابیده بود، اون رو در آغوش کشید.
_ هیششش... دیگه نه کوچولوی من... گفتم بهت قول دادم. دیگه نباید گریه کنی باشه خوشگل، میدونی هر کدوم از اون مروارید با من چیکار میکنه؟
جیمین به ارومی سر تکون داد و یونگی به ترتیب بوسهای به پیشونی یونجون و جیمین کاشت.
با گذشت چند ساعت حالا اون خانوادهی سه نفره در کانادا بودند و افسوس که اصلا وقتی برای لذت و گردش نبود.
جیمین باید همون موقع به بیمارستان منتقل میشد و مقدمات برای عملش آماده.
ماشینی که از قبل از اومدن از کره به کانادا، رزرو کرده بود حالا جلوشون بود.
YOU ARE READING
ʟɪꜰᴇ ᴀꜰᴛᴇʀ ʜɪᴍ
Werewolf[ کامل شده] جیمین امگایی نابیناست که آرزو داره جفتش رو ملاقات کنه. چه اتفاقی میافته اگه از طرف خاندان مین براش درخواستی فرستاده بشه، درخواستی با مضمون ازدواج با پسر دوم خاندان مین؟؟ ɴᴀᴍᴇ: ʟɪꜰᴇ ᴀꜰᴛᴇʀ ʜɪᴍ ɢᴇɴᴇʀ: ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀꜱᴇ, ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ , ᴀɴɢꜱᴛ, ᴍᴘʀᴇɢ ᴄᴏ...