پارت ۵

727 101 24
                                    

×میرم پیتزا میخورم بیرون
با صدای لرزونم ک بخاطر درد بوتیم بود گفتم
+پیتزا چیه؟ چه مزه‌ای میده؟
هیونگ لبخند کجی زد و گفت
×خیلی خوشمزست
لبمو کج‌کردم و سرمو انداختم پایین
خوبه هیونگ قراره یه چیز خوشمزه بخوره خیالم راحت شد
نفسم رو به بیرون پرت کردم که یهو یادم اومد دست هیونگ رو  وقتی که  جلوی دهنم بود، گاز گرفتم  برای همین لبمو بین دندونام فشار دادم و با عجله از جام بلند شدم و بی اهمیت به شلوارکم که از پام دراومد لنگ‌لنگان به طرف هیونگ که داشت کفشاش رو می‌پوشید رفتم و دست بزرگشو توی دستای تپلم که شبیه موچی بود گرفتم و با نگرانی به جای دندونام نگاه کردم
و بعد با بغض به چشمای گرد شده‌ی هیونگ‌نگاه کردم
+جیمینی متاسف...هق
با احتیاط لبای لرزونم رو روی زخم گذاشتم و بوسیدم و بعد لیس کوچیکی به زخم زدم و با گریه گفتم
+هق ماچش کردم هم لیست زدم، اوما میگفت وقتی آب دهانمون رو میزنیم به زخم سوزشش خوب میشه
و بعد صورتم رو روی دست هیونگ که توی دستام بود گذاشتم و گفتم
+خوب شدی؟
چشمای هیونگ قرمز و ترسناک شد و منو هول داد که با بوتیم روی زمین فرود اومدم و باعث شد خیلی دردم بیاد و گریه‌هام بیشتر بشه
+هیونگِ بد
×اگر از خونه بری بیرون میکشمت فهمیدی؟
هق هقی کردم و سرمو تکون دادم که صدای بسته شدن در توی خونه پیچید و من دوباره با آقای خرس و خانم نارنگی تنها شدم

چهاردست و پا به طرف جعبم رفتم و و با حسرت شمع‌های ستاره‌ایم رو درآوردم
+انگار جیمینی باید شمارو بسوزونه تا خودش نترسه، متاسفم شمع کوچولو‌ها جیمینی آدم بدی نیست فقط ترسو و اسکله

خودمو به تشک هیونگ که بوی خوبی میداد رسوندم و آقای خرس رو کنارم گذاشتم و به خانم نارنگی که روی پاهای لختم بود زل زدم 

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

خودمو به تشک هیونگ که بوی خوبی میداد رسوندم و آقای خرس رو کنارم گذاشتم و به خانم نارنگی که روی پاهای لختم بود زل زدم
 

خودمو به تشک هیونگ که بوی خوبی میداد رسوندم و آقای خرس رو کنارم گذاشتم و به خانم نارنگی که روی پاهای لختم بود زل زدم 

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
 smile(ویمین)Where stories live. Discover now