صدای بسته شدن در به گوش تهیونگ رسید. جونگکوک چشمهاش رو بست و چند لحظه ایستاد. چشمهاش رو باز کرد و به روبهروش نگاه کرد. جیمین هنوز اونجا بود و داشت با مامور لاس میزد. با کلافگی به سمت جیمین رفت و بازوی پسر رو گرفت و اون رو به سمت آسانسور کشوند.
به نظر میومد از اون شبهایی باشه که بخواد تا خود صبح اورتینک کنه و نخوابه. کیم تهیونگ یه چیز دستنیافتنی بود. اون کارمند درجه یکِ شرکت پدرش بود. این درست نبود! نباید مرد رو میبوسید...
در آسانسور باز شد .جونگکوک دست به سینه تکیه داد و از شیشه به منظره شهر نگاه کرد. اون پایین ماشین جیمین پارک شده بود.
"تو برو خونه... میخوام یکم پیادهروی کنم!"
صدای جونگکوک میلرزید. جیمین میدونست که خونهی مرد خلبان یه اتفاقی افتاده وگرنه دوستش انقدر آزرده خاطر نمیشد! و میدونست که اگه ازش بپرسه که چه اتفاقی افتاده بهش نمیگفت.
جیمین به جاش گفت:
"فقط هر چیزی که شده... لطفا از من دریغش نکن."در آسانسور باز شد و جیمین پسر رو تنها گذاشت. به دور شدن جیمین نگاه کرد. از اتاقک آسانسور خارج شد و توی لابی ایستاد. وسط لابی یه درخت کریسمس نسبتاً بزرگ بود. حدوداً یک ماه از سال نو گذشته بود. بهتر نبود که چیز ها رو جمع کنن؟
همیشه فکر میکرد که سال نو و کریسمس خیلی چیز مسخرهایه. خب که چی؟ یه سال جدید؛ جای ذوق کردن نداره.
از برج خارج شد و به خیابان نگاه کرد. نفس عمیقی کشید و دستهاش رو توی جیبش کرد.
با مغزی درگیر شروع به راه رفتن کرد. قدمهای آروم بر میداشت و و نمیدونست که چقدر تا خونه راهه. اون سئول رو خوب نمیشناخت.
کاری که کرده بود درست نبود. اون دختر و پسر های زیادی رو بوسیده بود، اما این یه جور دیگه بود. از یه جنس دیگه بود.
قانون اول، هیچ خلبانی که فامیلیش کیم هست رو نبوس.
قانون دوم، به قانون اول عمل کن.
قانون سوم، هیچ وقت نذارین باباتون شرکت هواپیمایی بزنه چون بعدش مثل سگ پشیمون میشید.به بوسهاش با مرد فکر کرد. لبهای مرد مزهی شکلات تلخ میدادن.
جوری که مرد خلبان به لبهاش و بوسید خیلی ماهرانه بود. انگار که هزاران بار طعم لبخاش زو چشیده بود. ناخودآگاه دو انگشتش رو روی لب زیرینش گذاشت و جای بوسه رو لمس کرد.
زمین خیس بود و مردم بیتوجه روی آبهای پیادهرو قدم بر میداشتن.
خواست قدم دیگهای برداره که مچ پاش پیچ و لیز خورد. دردی که توی مچ دستش پیچید غیر قابل تحمل بود!
BẠN ĐANG ĐỌC
「𝐖𝐨𝐮𝐥𝐝'𝐯𝐞, 𝐂𝐨𝐮𝐥𝐝'𝐯𝐞, 𝐒𝐡𝐨𝐮𝐥𝐝'𝐯𝐞 || 𝗩𝗸𝗼𝗼𝗸」
Lãng mạn「میخواستیم، میتونستیم، باید.」 پایان یافته. ژانر : رومنس / دراما / کمدی / اسمات کاپل : اصلی ؛ تهکوک - فرعی ؛ هوپمین "من باید تو رو میدیدم نبات. وگرنه نمیتونستم بدون تو به زندگیم ادامه بدم." زندگی تهیونگ، خلبان معرکهای که حسابی تو کارش ماهر و ز...