سلام به همگی
چپتر جدید اگرید اینجاست و باید یه توضیحی درموردش بدم.
اتفاقات این چپتر خیلی طولانی بود و مجبور شدم طی دو چپتر آپش کنم پس ووت و نظر رو فراموش نکنید تا چپتر بعدش رو سریعتر آپ کنم.
بوس به همگی.
*******************
با بوی خوبی که به مشامش رسید پلکهاش رو از هم فاصله داد و با گیجی نگاهی به اطراف انداخت. سکوت اتاق شرایط خوبی رو برای خوابیدن بیشتر فراهم میکرد و اگر سوزش معدهاش نبود میتونست تا ساعتهای طولانیتری بخوابه. بدنش رو بالا کشید و پشت گردنش رو خاروند. داخل اتاق تنها بود و بجز موجود پشمالو مشکی رنگی که پایین تشک در خودش جمع شده و خوابیده بود نمیتونست اثری از همسرش پیدا کنه. با دیدن لورد لبخندی روی لبهاش شکل گرفت و درحالی که خمیازه میکشید نگاهی به اطراف انداخت. در حمام باز بود و نمیتونست چانیول رو ببینه. با بوی خوبی که تمام فضا رو پر کرده بود حدس میزد مشغول آماده کردن صبحانه باشه.
پتو رو کنار زد و پاهاش رو از تخت روی زمین گذاشت. شلواری نداشت و لباسی که مطمئن بود برای خودش نیست رو پوشیده بود. همین مسئله باعث شد ابرویی بالا بندازه. روی تخت جا به جا شد و وقتی دردی در ناحیهی پایین تنهاش احساس نکرد سری تکون داد. شب قبل اتفاقهای ناخوشایند زیادی افتاده بود و ذهن خستهاش فقط تا زمان بازگشت به خونه رو یادآوری میکرد. میتونست بعد از اینکه معدهی خالیش رو سیر و گشنگیش رو برطرف میکرد درمورد باقی اتفاقات فراموش شده فکر کنه.
پا کشان از اتاق خارج شد و به سمت آشپزخانه، جایی که میتونست اون بوی خوب رو واضحتر احساس کنه، حرکت کرد. بوی بیکن و تخم مرغ رو به خوبی تشخیص داد و خواب رو بطور کامل فراموش کرد. وارد آشپزخونه شد و طبق انتظارش چانیول رو با بالا تنهایی برهنه مقابل گاز دید که بیکن و سوسیسها رو در یک ظرف سرخ میکرد و نگاهی به املت نیمه آمادهاش در ظرف دیگر مینداخت.
متوجه حضورش شد و به سمتش برگشت. با دیدنش لبخند مهربونی روی لبهاش شکل گرفت و با لحن سرحالی گفت:
+ پس بالاخره بیدار شدی. فکر میکردم حتی یه غذای خوب هم نمیتونه تو رو از اتاق بیرون بکشه.جوابش رو با لبخند داد و دوباره پشت گردنش رو خاروند.
+ کمی دیگه آماده میشه. دست و صورتت رو بشور و لورد رو بیار. برای اون هم غذای مخصوص ریختم.
_ دوش میگیرم.
برگشت تا وارد اتاق بشه اما لحن جدی چانیول مانع شد.
+ الان نه.
نگاهش رو چرخوند و متعجب به همسرش خیره شد.
+ صبحانه بخور بعدش دوش میگیریم. الان فقط دست و صورتت رو بشور.
YOU ARE READING
Agreed
Fanfictionهمه چیز از نامهی مرموزی که در زیرزمین پیدا کرد شروع شد. نمیدونست در اون عمارت تاریک چه اتفاقاتی انتظارش رو میکشه. شاید برای فهمیدن باید اول حافظهاش رو به دست میاورد. ******************* × مشکل شماها چیه؟ میگن باید برای تتو یه طرح با معنی انتخاب ک...