سونگچول با نور افتاب از خواب بیدار شد خواست غلت بزنه که یهو یه چیز سنگین روی دستش احساس کرد _جونگهان عزیزم بیدار شو چول با چشمای خواب الود گفت _چ چی جونگهان؟؟؟ *از روی تخت بلند شد +چیه چرا سر صدا میکنی _یون جونگهان چرا منو تو توی یه تختیم و لختیم؟ +چ... چی +من چه بدونم *زنگ گوشی _او شوا چی شده شوا: چول من پایین هتلم بیا پایین باهم صبحانه بخوریم _ها؟؟؟؟؟ شوا: چی شده چول _ه.. هیچی الان میام شوا: میخوای من بیام بالا؟ _نه *داد میزنه _عه نه یعنی چیز خودم الان میام پایین دوش که گرفتم فعلا شوا:فعلا _یون جونگهان منو تو فقط مست بودیم اوکی الان برو دوش بگیر بعد بیا از اینجا ببریمت بیرون تا شوا نفهمیده جونگهان که حتی چشماشو به زور باز میکرد فقط با خودش فکر میکرد که بازم درست گفته اون واقعا رویای یک شبه بوده پس فقط پا شد رفت حموم
تایم اسکیپ:
+چول.. یعنی سونگچول _جونگهان زود باش +اقای نابغه چرا به ذهن خودم نرسید که تند حموم کنم؟ بابا من لباس ندارم الان با چی برم؟ _ تو کمد لباسای منو بردار فقط زود باش +فیقط زیود باش *جونگهان با لحن مسخره ای گفت ولی سونگچول اونو شنید +خب پوشیدم یه مشکل دیگه هم داریم _دیگه چیه +میشه بپرسم دیشب با چی اومدم اینجا؟ چونکه کفشامم نیست _ای بابا من دیگه گوه بخورم مست کنم *یهو دستشو میزاره رو کمر جونگهان و بلندش میکنه +چ چیکار میکنی؟؟؟ _میبرمت پایین تو ماشینم کفشای قدیمیت هست برشون دار بعد به راننده گفتم بیاد دم در باهاش برو هر جا که میخوای بری +باشه کفشای جونگهان رو از ماشین چول برمیدارن و جونگهان سوار ماشین راننده میشه جونگهان چول رو میبینه که با سرعت از پیش ماشین دور میشه تا بره پیش شوا +این چه حسیه چرا ناراحتم که داره میره چرا قلبم میلرزه اون منو ول کرد و به حرف دوست پسر جونش گوش داد من نباید اینجوری باشم اه یون جونگهان به خودت بیا راننده: ببخشید اگه حرف زدن با خودتون تموم شد میشه بپرسم کجا میرین +اهم...ببخشید میرم خونه راننده: خب اقا من از کجا بفهمم خونتون کجاست؟ *جونگهان میزنه تو سر خودش +برین ایته وون بقیه شو خودم نشونتون میدم .............
_اوه شوا امروز قشنگ شدی دارلینگ شوا: هی چوی سونگچول چیکارت کنم که انقدر عاشقی؟ _توهم عاشقم باش *لپشو میبوسه _من میرم منو رو بیارم یه لحظه شوا: اوم اوکی
*تلفن شوا زنگ میخوره و صورت شوا سفید میشه وقتی اسم لئو رو روی گوشیش میبینه شوا:ت.. تو چرا بهم زنگ میزنی مگه نگفتم بعد اون قضیه دیگه بهم زنگ نزن لئو:اوه شوا کوچولو ناراحت شده چطوره که چول جونت حقیقتو بفهمه؟ شوا: نه نه لطفا هرکاری بگی میکنم لئو: خب پس شب ساعت 12 بیا کلاب فواره شوا: باشه باشه فقط قطع کن _کی بود؟ شوا : هیچی یکی از دوستای قدیمیم میخواست شب ببینتم از امریکا اومده
....................... خب این پارتم تموم شد واقعا برای قضیه شوا خودمم هیجان دارم حالا تا ببینیم پارت بعد چی میشه؟
خونه جونگهان و دوکیوم:
Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.
خونه سونگچول و مینی :
Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.
برای تصور تون و اینکه امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه ❤