خیره به نگاهِ شهوتانگیز و نیازمند جیهون با صدای آروم و گرفتهای گفت:
"متأسفم."
اخم محوی بین ابروهای مرتب جیهون نشست؛ اما بهخاطر چتریهای خیس از عرقش که به پیشونیش چسپیده بودند مشخص نبود.
دستهاش رو بالا آورد و با احتیاط صورت تهیونگ رو بین دستهاش گرفت. نگاه نگرانش که هنوز هم بخشی ازش نیازمند رابطه بود رو به چشمهای کشیده و نگاهِ گُنگ تهیونگ دوخت."خوبی؟"
لحن نگران و پرسشیِ جیهون حواس تهیونگ رو پرت کرد؛ اما هنوز هم صداهای توی ذهنش متوقف نشده بودند.
آروم پلک زد و کمی جلو رفت که باعث کم شدن بیش از حد فاصلهٔ بین صورتهاشون شد.
لحظهای این فکر توی ذهنش ایجاد شد که راجعبه ناتوانیش و صداهای توی ذهنش به جیهون بگه؛ اما تهیونگ آدمی نبود که اجازه بده ضعفش رو کسی ببینه، نه چون از قضاوت شدن میترسید، صرفاً از اینکه ضعیف بهنظر بیاد متنفر بود.
بهسرعت از روی جیهون بلند شد و زمانی که از تخت پایین اومد، بهطرف لباسهای شلختهاش که پایین تخت بیتوجه روی زمین رها شده بودند رفت."چه اتفاقی افتاده؟"
جیهون بهت زده و با نگرانی پرسید و بیتوجه به عضو تحریکشدهاش از روی تخت بلند شد.
تهیونگ بیتوجه به سؤال پسر بزرگتر، شلوارش رو بهسرعت پوشید و بهطرف پیراهن و کت چرمیش که کنار در رها شده بودند رفت.
جیهون بدون اینکه از برهنه بودن و دیده شدنش توی اون وضعیت شرم داشته باشه، قدمهای آرومش رو بهطرف تهیونگ برداشت و دوباره لحن نگرانش رو به گوش رسوند."تهیونگ؟ چه اتفاقی افتاده؟"
تهیونگ بیخیال بستن دکمههای پیراهن سفیدرنگش شد و بهسرعت کت چرمیش که مخصوص موتورسواری بود رو پوشید.
قدمی بهجلو برداشت تا از اتاق خارج شه؛ اما بازوش بین دستهای جیهون اسیر و کمی بهعقب کشیده شد.
بهعقب برگشت و نگاه تیرهاش رو به نگاه نگران و گیج جیهون دوخت.
بدون اینکه دو پسر حرفی بزنن، ثانیهای بههم خیره شدند و ترجیحدادن بدون به زبون آوردن احساساتشون از طریق نگاههاشون حرف بزنن.
این اولین بار نبود که جیهون احساس کافینبودن، سرخوردگی و پسزدهشدن رو وقتی مقابل تهیونگ قرار میگرفت احساس میکرد!
زمانی که تهیونگ متوجه شد احساسات جیهون فقط توی «سکس پارتنر» خلاصه نمیشه و چیزی فراتر و متفاوتتر از اونه همهچیز خراب شد.
تهیونگ آدمی نبود که از احساساتش فرار کنه و بهشون اجازهٔ رشد نده؛ اما هیچوقت نمیخواست علاقهای به جیهون که صرفاً سکس پارتنرش بود داشته باشه.
اون یه پسر 20 ساله بود، با تمام پسرهای همسن خودش متفاوت بود. برخلاف بقیهٔ پسرها، تهیونگ باید از خیلی مسائل میگذشت تا آرامش رو برای خانوادهاش فراهم کنه.
اونها خانوادهای شاد، گرم و معمولی بودند؛ اما زمانی که پدرش به دلیل مصرف زیاد سیگار به سرطان ریه مبتلا شد و فوت کرد همهچیز تغییر کرد!
مدت زیادی رنگ روح خانواده از بین رفته بود. خانم کیم برای خرج و مخارجشون مجبور به کارکردن شد؛ اما زمانی که تهیونگ متوجهٔ این موضوع شد تصمیم گرفت به جای مادرش اونی که سر کار میره و خرج و مخارج رو میپردازه خودش باشه، نه مادرش و همین دلیلی بود که نتونست دو سال به مدرسه بره!
اینکه به جونگکوک گفته بود به علت بیماری مادرش مجبور شده بود سر کار بره کاملاً دروغ بود؛ تهیونگ هیچوقت دوست نداشت کسی از زندگیش چیزی بدونه.
تهیونگ بزرگتر شده بود و حالا با پولی که از مسابقههای شبانهاش بهدست میآورد زندگیشون رو میچرخوند.
شبی که تهیونگ نیازمند پول زیادی بود جیهون توی زمین مسابقه پیدا شد. جیهون کسی نبود که مسابقه بده؛ اما اون شب شرط زیادی برای فردی که نفر اول میشد گذاشته بود و تهیونگ با تمام توانش سعی کرد نفر اول مسابقه بشه.
تهیونگ با اینکه تلاشش رو کرده بود برندهٔ اون مسابقه بشه؛ اما نتونست و زمانی که تصمیم داشت به خونه برگرده جیهون شرط دیگهای براش گذاشت.
اون پسر که بزرگتر از خودش بود براش شرط گذاشته بود اگه باهاش بخوابه دو برابر پولی که برای مسابقه گذاشته رو بهش میده و اینطور شد که اونها سکس پارتنر هم شدن.
جیهون به آرومی اسارت بازوی تهیونگ رو رها کرد و قدمی بهعقب برداشت.
تهیونگ بدون اینکه حرفی بزنه بهسرعت از خونه خارج شد.
بیتوجه به بارش شدید بارون همونطور که بهطرف موتورش که خیس از قطرههای بارون بود میرفت، گوشیش رو از جیب شلوارش بیرون کشید.
کنار موتورش ایستاد و دستش رو بالای گوشیش گرفت تا خیس نشه و بعد بهسرعت شمارهٔ هوسوک رو گرفت.
گوشی رو کنار گوشش گذاشت و زمانی که تماس برقرار شد بهسرعت درموندگیش رو به گوش هوسوک رسوند.

YOU ARE READING
My Boy (Full)
Non-Fictionتهیونگ کیم، تازه وارد دبیرستان تاونسند هریس ایالات متحده، فکرش رو نمیکرد پسری که توی پیست مسابقه شکستش داده یکی از دانشآموزهای اون مدرسه باشه. جونگکوک، پسری که سخت به دست میاومد و تهیونگ پسر شر و دردسرسازی بود که به هر قیمتی اون پسر خوشگل که از...