لبخندی که روی لبهای جونگکوک بهخاطر کلمات صادقانه و رک تهیونگ ایجاد شده حالا تبدیل به یک نیشخند واضح شده بود.
پسر بزرگتر درحالیکه خیرگی نگاه شیفتهاش رو، روی باریکی لبهای جونگکوک ثابت نگه داشته بود، شعلهٔ فندک رو زیر نخ سیگارش گرفت.
شعلهٔ آتیش فندک که برای جوندادن به نخ سیگار روشن شده بود، فضای بینشون رو در حد چند ثانیه روشن کرد و با نوربخشیدن، واضحیِ صورتهای دو پسر رو بهرخ کشید.
روشنشدن صورت تهیونگ توسط آتیش فندک باعث شد جونگکوک هم نگاهش رو به لبهای سیگارخوردهٔ تهیونگ بده.
زمانی که جونگکوک شروع به نزدیککردن صورتش به صورت پسر بزرگتر کرد، تهیونگ سریعاً به سیگاری که تازه روشن شده بود، کوتاه پک زد تا روشن نگهش داره و بعد دست راستش رو بالا آورد و باریکی سیگار رو بین انگشتهاش قرار داد.
پسر بعد از متوقفکردن حرکتش، صورتش رو با فاصلهٔ کمی مقابل صورت تهیونگ نگه داشت.
سنگینی نگاه تأثیربرانگیزش رو از لبهای تهیونگ گرفت و به چشمهاش خیره شد. تن صداش رو پایین آورد و با زمزمهکردن کلماتش، سؤال کرد."میلرزونی؟"
تهیونگ دست چپی که کنار تنش و بدنهٔ آهنی قرمزرنگ موتور قرار داشت رو حرکت داد و درحالیکه بهطرف رون پای جونگکوک میبردش، همراه با دود کم ایجادشدهٔ سیگار درون ریههاش، با زمزمه جواب داد.
"سلولبهسلول تنت رو!"
نیشخندی که چند دقیقه قبل از بین رفته بود، حالا دوباره روی لبهای جونگکوک شکل گرفت. همونطور که اکسیژن هوایی که با بوی خفیف خون و عطر سیگار پر شده بود رو نفس میکشید، نگاهش رو توی صورت پسر بزرگتر که ردهای زخم و کبودی در اون واضحاً مشخص بود، چرخوند.
در حالیکه بابت لمس پاش توسط دست تهیونگ اشتیاقش برای افکار ذهن و کارهاش بیشتر شده بود، سرش رو جلوتر برد.
زمانی که فاصلهاش با گردن تهیونگ کم شد، کمی سرش رو خم کرد و بعد لبهاش رو به سیبک گلوی پسر بزرگتر چسپوند.
خیس، طولانی، صدادار و عمیق برجستگی گلوی تهیونگ رو بوسید؛ طوری که فشار دست تهیونگ روی پاش بهش ثابت کرد همین بوسه تنها برای بیقرارکردن پسر کافی بوده!
لبهاش رو تنها کمتر از یک سانتیمتر فاصله داد و همزمان چشمهایی که بسته شده بودند رو باز کرد. قبل از اینکه بهطور کامل از پسر بزرگتر فاصله بگیره، نوک زبونش رو آروم روی قسمتی که توسط خودش بوسیده شده کشید و بیقراری تهیونگ رو افزایش داد.
عقبتر رفت؛ اما هنوز هم فاصلهشون تا حد زیادی کم بود. سرش رو بالا گرفت و درحالیکه از پایین به چشمهای خمار تهیونگ که تا حدی در تاریکی شب فرو رفته بودند، خیره شد و بعد با صدای آروم و لحن اغواکنندهاش لب زد."پس بلرزون!"
جونگکوک بلافاصله چنگزدهشدن رون توپرش توسط انگشتهای تهیونگ رو احساس کرد و بعد این لبهای تهیونگ بود که وحشیانه و سریع شروع به بوسیدن لبهاش کرده بودند.
جونگکوک راضی از واکنش تهیونگ، حین چنگزدن یقهٔ لباسش شروع به همراهیکردنش کرد.
بوسهای که مدت کوتاهی از آغازشدنش میگذشت، از ابتدا خیس، خشن و تند بود؛ طوری که طی یک مدت زمان کوتاه بزاقی که بیشتر از حالا عادی ترشح شده، تمامی دهان و لبهاشون رو خیس کرده و باعث خیسی بوسهشون شده بود.
لبهای خیسشون بهسرعت روی هم میلغزیدند و همزمان جهت سرهاشون مدام عوض میشد تا کار رو برای هر دو راحت کنه.
تهیونگ دست راستی که بین انگشتهاش نخ سیگار وجود داشت رو بالا آورد. در حالیکه به مکیدن لبهای متورم و لغزندهٔ جونگکوک و چنگزدن رون پاش مشغول بود، دست راستش رو به پشت گردن پسر رسوند و برای چند ثانیه اونجا قرارش داد و بعد ناخنهای کوتاه و مرتبش رو درون پوست پشت گردن جونگکوک فرو برد. در همون حین نوک زبون پسر کوچکتر رو بهآرومی بین دندونهاش گرفت و جلو آوردش.
زبون جونگکوک که حالا توسط دندونهای خودش جلوتر اومده بود رو عمیق و صدادار مک و همزمان رون پای چپ پسر رو چنگ زد و ناخنهای دست راستش رو محکمتر از قبل درون گردن پسر کوچکتر فرو برد.
انجام این کارها باعث شد جونگکوک نالهٔ نیازمندش رو بین درگیری لبها و زبونشون رها کنه و باعث وحشیترشدن تهیونگ بشه.
در حالیکه تهیونگ مطمئن میشد سیگار بین انگشتهاش هیچ برخورد با جونگکوک نداره، موهای کوتاه مشکیرنگ پسر رو چنگ زد و سرش رو عقب کشید که باعث جداشدن لبهای خیس از بوسهشون شد.
زودتر از جونگکوک چشمهاش رو باز کرد و همونطور که تند نفس میکشید، با صدای که خشدار شده بود گفت:

YOU ARE READING
My Boy (Full)
Документальная прозаتهیونگ کیم، تازه وارد دبیرستان تاونسند هریس ایالات متحده، فکرش رو نمیکرد پسری که توی پیست مسابقه شکستش داده یکی از دانشآموزهای اون مدرسه باشه. جونگکوک، پسری که سخت به دست میاومد و تهیونگ پسر شر و دردسرسازی بود که به هر قیمتی اون پسر خوشگل که از...