PT:23

503 57 1
                                    

ببینین خانم کیم، تهیونگ از روزی که پاش رو توی دفتر گذاشته داره دردسر درست می‌کنه."

مرد با لحن عصبی و حرصیش، در حالی‌که به چشم‌های زیبای زن خیره بود گفت.
فشار دندون‌هاش رو روی هم کم کرد تا درد کم‌تری رو به فکش منتقل کنه، با لحن سابق و نگاه عصبیش ادامه داد.

"ما برای حل‌کردن این مشکل مجبوریم از این مدرسه به مدرسه‌ای دیگه منتقلش کنیم!"

دست راستش رو به پهلوش زد که باعث عقب‌رفتن کتش شد. نگاهش رو از زن که توی سکوت بهش خیره شده بود گرفت و به ته‌یئون که کنار تهیونگ ایستاده بود، خیره شد.
نفسش رو با عصبانیت بیرون فرستاد و با گرفتن نگاهش از ته‌یئون و خیره‌شدن دوباره‌اش به خانم کیم، گفت:

"باورم نمی‌شه، حتی دخترتون هم با پاش به بین پاهای هانتر بل ضربه زده!"

تمام‌شدن حرفش مساوی شد با خندهٔ آروم و کنترل‌شدهٔ تهیونگ. مرد به‌سرعت نگاهش رو از خانم کیم گرفت و با جدیت و عصبانیت به تهیونگ که سعی در پنهان‌کردن خنده‌اش داشت، خیره شد.
تهیونگ دستش رو جلوی دهانش گرفت و برای فرار از شر نگاه تیز ناظم، سرش رو پایین انداخت و به نقطه‌ای خیره شد و سعی کرد و با فکرکردن به غم‌انگیزترین مسائل خنده‌اش رو کنترل کنه.
مرد نگاه بُرنده‌اش رو از تهیونگ گرفت و نیم‌نگاه کوتاهی به آقای جئون که پشت میز مدیریتش نشسته بود و توی سکوت نگاهشون می‌کرد، انداخت.
آقای جئون خیره به چشم‌های ناظم، بی‌صدا لب زد.

"آروم‌تر."

مرد سرش رو تکون داد و ثانیه‌ای پلک‌هاش رو، روی هم فشرد تا به اعصابش مسلط باشه. دانش آموزها حتی اگه بدترین دردسر رو می‌ساختند، کادر مدرسه حق نداشتند بهشون توهین و بد رفتاری کنند؛ پس مرد برای بار چندم سعی داشت عصبانیتش رو کنترل کنه تا به‌خاطر توهین‌کردن به اون دوتا توی دردسر نیفته.
نگاهش رو به چشم‌های نگران خانم کیم دوخت و با تن صدایی آروم‌تر و لحنی نرم‌تر از قبل، شروع به حرف‌زدن کرد.

"متوجه نمی‌شم چرا فرزندانتون مدرسه رو با باشگاه و دانش آموزهای دیگه رو با کیسه بوکس اشتباه گرفتند. اگه این موضوع به گوش سازمان تربیت و مدیریت دانش آموزها برسه، بدون شک هر دو اخراج می‌شن!"

خانم کیم نفسی که به‌خاطر نگرانی و ناراحتی توی سینه‌اش حبس کرده بود رو بی‌صدا بیرون فرستاد و بدون گرفتن نگاهش از نگاه مرد مقابلش، صدای لطیف و لحن آرومش رو به گوش رسوند.

"بابت این اتفاق عذرمی‌خوام و متأسفم. تهیونگ یکم روی خواهرش حساسه و زمانی که کسی قصد داشته باشه اذیتش کنه به‌شدت عصبی می‌شه."

تهیونگ با شنیدن عذرخواهی و لحن ناراحت مادرش، سرش رو بالا آورد و خیره به نیم‌رخ چهرهٔ زیبای زن دندون‌هاش رو از حرص روی هم فشرد.
برای بار چندم به خودش بابت این‌که باعث شده مادرش از مرد مقابل عذرخواهی کنه و ناراحت بشه لعنت فرستاد و بیشتر از قبل حرصش رو، روی دندون‌های سفیدش خالی کرد.
زن زبونش رو روی لب‌های نسبتاً خشکش کشید و با لحن سابق ادامه داد.

My Boy (Full)Where stories live. Discover now