ساکورا با شوک دستی جلوی دهنش قرار داد و بعد مکثی لب زد: " چی میگی چهوون مگه تو..."
"نمیدونم! نمیدونم!!" چهوون کلافه وسط حرفش پرید و بعد آروم ادامه داد:
"فقط میدونم که اون موقع مست بودم و نمیفهمیدم که داشتم چیکار میکردم"
ساکورا به نشونه متوجه شدم سری تکون داد و بعد همونطور که موهای قهوه ایش رو کنار میزد گفت:
"بی خیال همه اشتباه میکنند گاهی..به نظرم دیگه بش فکر نکن..، اوه نظرت چیه بعد دانشگاه بریم تئاتر ببینیم؟ اینطور هم سرگرم میشی هم اتفاقات دیشب رو کامل فراموش میکنی!"
چهوون متعجب ابرویی بالا انداخت."تئاتر؟" کمی بین صحبتش مکث کرد و بعد ادامه داد:"یعنی تو الان حوصله تئاتر دیدن رو داری؟"
ساکورا شونه ای بالا انداخت "چرا که نه؟بهتر از اینه که بمونیم تو خونه و هیچ کاری نکنیم! حد اقل میریم یه نمایش کمدی میبینم کلی هم میخندیم و خوش میگذرونیم ، تازه برادرم هم قراره اونجا اجرا داشته باشه"
چهوون بعد کلی فکر کردن در آخر سری به نشونه تایید تکون داد و گفت:" باشه ..حالا که قراره بهمون خوش بگذره"
- - - - - - - - - -
عصر
بعد از اینکه چهوون و ساکورا از آپارتمان خارج شدن ، اونها سوار ماشینشون شدن و مسیر تئاتر رو در پیش گرفتند. در طول مسیر، ساکورا سعی میکرد با صحبت کردن راجب خاطرات خودش و برادر کوچیکش تهیون، فضای بینشون رو شاد و پرانرژی نگه داره.
چهوون هم به صحبتهای اون گوش میداد و گاهی اوقات لبخندی میزد. و حس میکرد که کم کم حالش داره بهتر میشه و ماجرایی که دیشب براش اتفاق افتاده بود رو داره کم کم فراموش میکنه
بعد رسیدن به سالن تئاتر و تحویل دادن بلیط هایی که ساکورا از قبل خریده بود، اونها وارد سالن شدند و روی صندلی هاشون نشستند. سالن پر از جمعیت بود و همه منتظر شروع نمایش بودند.
چراغها ناگهان خاموش شد و سکوت بر سالن حاکم شد.
تا نمایش با یک موسیقی شاد و پرانرژی شروع بشه. ساکورا به محض دیدن برادرش که نقش یک وزیر رو داشت لبخند پرنگی زد و زیاد طول نکشید که بقیه بازیگر ها هم کم کم وارد صحنه شدند.
YOU ARE READING
Your Sister's Girlfriend
Romance- - - - - - - - - - وقتی چهوون با یه پسر قرار میذاره و بعد متوجه میشه که عاشق خواهرشه - - - - - - - - - - ------------------------------------- 🌸 ─── ❛ 𝐍𝐀𝐌𝐄:: ( your sister's girlfriend) ✧ ׅ ࣪. 𝐆𝐄𝐍𝐑𝐄:: COMEDY / DRAMA ꒰ ︎🌸 𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄...