یونجین برای چند لحظه بهتزده به چهوون خیره شد و بعد شروع کرد به خندیدن.
اینقدر خندید که حس کرد هر لحظه قرار بود بترکه!
چهوون مدتی عصبی نگاهش کرد و بعد جدی لب زد:" چیش خنده داره؟ تو بکارتمو گرفتی و من با خودم عهد بسته بودم که فقط به کسی که با اون تعهد دارم این اجازه رو میدم"
با تلاش زیاد یونجین بالاخره خنده هاشو کنترل کرد و بعد گفت: " و به خاطره همین بود که گفتم کلاب جای افرادی مثل تو نیست! واقعا با خودت فکر کردی که من قراره قبول کنم؟"
چهوون با حرص بیشتر نگاش کرد و یونجین با خنده تمسخر آمیز از سر جاش بلند شد و همونطور که به سمت چهوون قدم بر میداشت لب زد: " گوش کن دختر خوب"
یونجین به چهوون نزدیکتر شد و چهوون مضطرب چند قدم عقب برگشت تا اینکه به دیوار برخورد کرد، و بعد یونجین یه دستش رو بالا سر چهوون رو دیوار قرار داد و با اشاره به دست دومیش با پوزخند ادامه داد:
"من با این دست بکارت خیلی ها رو گرفتم، و اگه قرار بود با اعتقاد مزخرف تو پیش برم الان باید با تمام اونا ازدواج میکردم"
"من ازت نخواستم با من ازدواج کنی"
چهوون با جدیت گفت که یونجین با دستش صورت کوچیکش رو گرفت و بعد از اینکه آروم به خودش نزدیک کرد گفت:
"با تو قرار هم نمیذارم چه برسه به ازدواج"
مدتی تو همون حال موندن که با ورود نگهانی شخصی هر دو صورتاشون رو به طرف در چرخوند تا با چهره ی متعجب وونبین رو به رو بشند.
وونبین: " چهوون؟ نونا؟"
"وونبین؟"
هر دو همزمان گفتند و بعد سریع از هم فاصله گرفتند که بعد چهوون مضطرب رو به وونبین گفت:
"تو..تو از کی اینجایی؟"
وونبین مضطرب پشت گردنش رو خاروند و بعد گفت:" مدت زیادی نیست..اومده بودم یونجین نونا رو ببینم"
با شنیدن این چهوون مدتی خشکش زد و بعد طوری که چیزی تو ذهنش جرقه زده باشه گفت:"وایسا...تو...تو و یونجین"
YOU ARE READING
Your Sister's Girlfriend
Romance- - - - - - - - - - وقتی چهوون با یه پسر قرار میذاره و بعد متوجه میشه که عاشق خواهرشه - - - - - - - - - - ------------------------------------- 🌸 ─── ❛ 𝐍𝐀𝐌𝐄:: ( your sister's girlfriend) ✧ ׅ ࣪. 𝐆𝐄𝐍𝐑𝐄:: COMEDY / DRAMA ꒰ ︎🌸 𝐂𝐎𝐔𝐏𝐋𝐄...