- TWO -

66 16 0
                                    


جیسونگ منظور مینهو رو فهمیده بود اما برای طفره رفتن از جواب میخواست تظاهربه نفهمیدن کنه:
_پول رو؟ ما پول نمیدیم فرار میکنیم یادت رفته؟

جیسونگ بعد از بیرون اوردن سه بطری سوجو در یخچال رو بست اما مینهو با گرفتن بازوی جیسونگ مانع از رفتنش شد.
اگر الان کاری نمیکرد، جیسونگ هیچوقت دیگه ای بهش نمیگفت. پس با صدایی که رو به عصبانیت میرفت گفت:
_مورفینارو!

جیسونگ فقط به چشم های مینهو خیره شده بود و چیزی نمیگفت.
مینهو فاصله رو کمتر کرد و مثل جیسونگ با انتظار بهش نگاه کرد، اینبار قرار نبود مینهو کم بیاره و جیسونگ اینو فهمیده بود!

از چشم های مینهو تلاطم پیدا بود، اما برعکس معنای چشم های جیسونگ، مینهو رو عصبی میکرد!

چشم های جیسونگ فریاده سکوت میدادن اما مینهو اینبار رضایتی به سکوت نمیداد.
جیسونگ چه جوابی میداد؟ اینکه هیچ اطمینانی به خودش نداره؟
چطوری میخواست خیال مینهو رو راحت کنه درحالی که خیال خودش پر از اشوب بود؟

_من این چشم‌های مینهو، که به من اعتماد ندارن رو نمیخوام

صدای محکمِ جیسونگ خبر از سست بودن درونش نمیدادن.
اگر میفهمید مینهو بهش شک داره قطعا نمیتونست انجامش بده! چون به خودش شک داشت، کسی رو میخواست که بهش اعتماد کنه تا بتونه سربلندش کنه!

جیسونگ وقتی به مینهو میگفت " تو باعث میشی زندگی کنم" هیچوقت دروغ یا شوخی نمیکرد!

حالا چشم هایی که همیشه اعتماد رو فریاد میزدن بهش شک داشت و جیسونگ باید چه انتظاری از خودش داشته باشه؟

فشار دست مینهو روی بازوی جیسونگ کمتر شد:

_میدونی که سگ دیوونه چقدر مورفین میخواد؟

_بیشتر از نیازش بهش میدم نگران چی هستی؟

_باید نگرانه چی جز تو باشم؟ چرا باید ایده ی مورفینو تو سرش مینداختی؟

مینهو با عصبانیت گفت.
اما جیسونگ هول شده از حرف مینهو با بدون جواب گذاشتن سوال مینهو به اطراف در خروج که خلوت بود نگاه کرد.
با گرفتن دوباره دست مینهو شروع به دویدن کرد.

تمام قدرت هاشون رو در پاهاشون جمع کرده بودند و به هیچ صدایی اهمیت نمیدادن.
جیسونگ میدونست جواب همه چیز جونگینه! البته اگه میتونست بهش اعتماد کنه!
وگرنه باید با زندگی به ظاهر خوشش با مینهو پایان بده.

فکر اینکه مینهو رو تنها بذاره و مینهو هر روزش رو با اکستازی و ریتالین بگذرونه، نتونه از لب هاش مواد رو بین خونش بفرسته باعث میشد تیغ های ریزی گلوشو اذیت کنن و سعی کنه اونو از بین ببره!

DOPAMINE [Minsung]Where stories live. Discover now