نور آفتاب اولین چیزی بود که حتی قبل از بازکردن پلک چشمهاش، اومدن روز جدید رو بهش خبر داد. دستش رو به حالت سایهبان روی صورتش گذاشت تا بتونه کمکم چشمهاش رو باز نگه داره، بدنش خسته بود و هنوز انرژی لازم رو برای حرکتهای بزرگ نداشت.
کمی بیشتر به خودش زحمت داد و خواست از جا بلند شه که بین بازوی قدرتمند آلفا اسیر شد.
-کجا؟
-میخواستم بشینم
-بخواب سو، شب سختی رو گذروندی!با یادآوری اتفاقی که افتاد، هرچند محو و دور، بی توجه به چشمهایی که برای خواب بیشتر التماس میکردند، دست پادشاه رو کنار زد و در جاش نشست.
-چیشد؟ درد داری؟ حالت خوبه؟
عمل شتابزدهی فرمانده، کای روهم نگران خودش کرده بود. دستش رو روی شونهی پادشاه گذاشت و اون رو به خواب دعوت کرد.
-من رو ببخشید، نمیخواستم نگرانتون کنم.
کای که خیالش راحت شده بود، نفسش رو رها کرد و بی توجه به حرفش دست کیونگسو رو پایین کشید تا دوباره در آغوشش حبس شه.
-جبرانش کن!
-چی سرورم؟ چطوری؟
-سرورت رو توی پایتخت گم کردی، با آلفات بخواب تا من هم بتونم راحت بخوابم.
-اینطوری؟
-سو امگای خوبی باش.کیونگسو به تلاشهای بامزهی آلفاش برای خوابیدن چند لحظه بیشتر، خندید و بدون حرف سرش رو روی سینهای گذاشت که تازه متوجه برهنه بودنش شد.
معذب بود؟ نه دیگه اون حس اضافی و خواسته نشدن رو کنار پادشاه حس نمیکرد، اون حاضر بود برای سینهای که سرش رو به آرومی روش گذاشته بود، جونش رو هم فدا کنه و چقدر این حس خواسته شدن توسط این آلفا رو دوست داشت.
از رایحهی ملایم کای و صدای نفسهایی که منظم شده بود، فهمید که پادشاه دوباره عمیق به خواب رفته پس اینبار سعی کرد بدون اینکه آلفا رو بیدار کنه از آغوشش بیرون بیاد که دوباره تلاشش با شکست مواجه شد.
-سو!
-ببخشید، میخوابم.
-امگای لجبازچشمهاش رو حتی باز نکرد، سرش رو بین گردن کیونگسو برد و از رایحهای که دوباره میتونست به خوبی استشمام کنه لذت برد و آرامش گرفت.
ناخودآگاه از این حس آرامش، لبخندی زیبا روی لب هردو نقش بست و به فرمانده اجازه داد تا بیتوجه به زمان، کمی بیشتر در آغوش آرامشبخش پادشاهش استراحت کنه.***************
مدتی بود که با خبر ناپدید شدن پادشاه و فرماندهی وفادارش، سران قبایل جلو اومده و ادعای حکومت داشتند.
در روزهای اول جونمیون تمام تلاشش رو برای نگهداری نظم و انضباط قلعه به کار برده بود ولی کمکم با نافرمانی عدهای از خدمه که گروه گروه توسط سران خریداری شده بودند، شورش داخلی برپا شد، به اتاق مشاور و اسناد حمله کردند و بعد از گرفتن جونمیون، اتاقها رو یکی بعد از دیگری بستند تا پادشاه جدید و حکومتی که بنا میکردند، دستور جدیدی صادر کنه!
BẠN ĐANG ĐỌC
The King's Talisman
Fanfictionະتا اطلاع ثانوی این فیک متوقف شده 𝐅𝐢𝐜 𝐍𝐚𝐦𝐞: The king's Talisman 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Omegavers, smut, romance 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: Kaisoo 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: Naj کیم کای، آلفای غالب سرزمین مِرگارین پس از رسیدن به تخت سلطنت به طلسمی عجیب دچار شد که تنها راه باطل کر...