چیزی تا تاریک شدن هوا و پدیدار شدن ماه کامل نمونده بود، دو روز پیش نقشه تغییری اساسی کرده و قرار بود روز مسابقه و انتخاب جانشین در روز اجرای نقشهی انامیل برگزار شه و این شدیدا فرمانده رو درگیر و عصبی کرده بود و حالا اون روز بود، روزی که قرار بود شبی طولانی درپیش داشته باشند. کیونگسو با تمام افرادش در محلهایی که جاسوسها مشخص کرده بودند و قرار بود رهایی کلاغها از چنین نقاطی انجام شه، مستقر شدند.
-فرمانده شما اطراف قصر میمونید؟
کیونگسو با فکری درهم متوجهی سوال سربازش نشد و بدون حرف و به سرعت به سمت عمارت پادشاه دوید.
-فرمانده... فرمانده
به چیزی جز سلامتی پادشاه فکر نمیکرد، این قضیه از اولش هم براش مشکوک بود و با بررسی محل و سکوت عجیبی که همهجا رو گرفته بود، بوی تله به مشامش خورده و نگران پادشاه سرعت پاهاش رو بیشتر کرد، همه چیز مشکوک بود و سکوت و بیخبری مردم شهر و نبود کسی از قبایل برای آماده شدن مسابقه اون رو به شدت عصبی و نگران کرده بود.
جونمیون درحال صحبت با گارد سلطنتی متوجهی حال آشفتهی فرمانده شد و حرفش رو نصفه گذاشت و نگران دست روی شونهی فرمانده گذاشت.
-چیزی شده فرمانده؟
-پادشاه...
-پادشاه چی؟نفسی که از دویدن منقطع شده بود رو با چند نفس عمیق و پشت سرهم به حالت عادی برگردوند و با صورتی جدی به مشاور اعظم خیره شد.
-پادشاه کجاست؟
-داره برای جلسه آماده میشه، امروز دور اول مسابقهاست.
-نمیشد این مسابقهی لعنتی چند روزی به تاخیر بیافته؟
-میدونم از لحاظ امنیتی کنترل اوضاع خطرناک میشه ولی از لحاظ سیاسی و تهدید قدرت حکومت پادشاه، صدبرابر بدتر میشد.کیونگسو سری از کلافگی تکون داد و با زره سنگینش، قدمهای محکمش رو به سمت اتاق تعویض لباس برداشت.
-بیا تو فرمانده!!
قبل از اینکه حتی فرصتی برای اعلام حضور پیدا کنه با صدای پادشاه به داخل راهنمایی شد، نفس عمیقی کشید و سعی کرد نگرانی و حس بدی که از صبح گریبانگیرش بود رو نادیده بگیره و بدون حالتی در صورتش جلوی پادشاه زانو بزنه و ادای احترام کنه.
-بلند شو و خبر بدت رو بده!!
-چی؟
-مگه برای همین اینجا نیومدی؟کیونگسو متعجب از رفتار عجیب پادشاه با اخم صورتش رو از نظر گذروند و مشکوک قدمی دیگه نزدیک پادشاه شد.
-سرورم؟
-نمیترسی از نزدیکی زیاد؟کای فاصلهاشون رو پر کرد و نوازشگونه صورت فرمانده رو لمس کرد.
-نمیخوای خبرت رو بهم بگی؟
چیزی از رایحهی مستکنندهی پادشاه حس نمیکرد و این عجیب بود، رایحهی پادشاه اونقدر قوی بود که حتی بتایی مثل کیونگسو هم میتونست راحت اون رو استشمام کنه.
اخمش غلیظتر شد و سعی کرد چند قدم از پادشاه فاصله بگیره.
ESTÁS LEYENDO
The King's Talisman
Fanficະتا اطلاع ثانوی این فیک متوقف شده 𝐅𝐢𝐜 𝐍𝐚𝐦𝐞: The king's Talisman 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: Omegavers, smut, romance 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: Kaisoo 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: Naj کیم کای، آلفای غالب سرزمین مِرگارین پس از رسیدن به تخت سلطنت به طلسمی عجیب دچار شد که تنها راه باطل کر...