با نفسنفس بالاخره مسیرشون رو تموم کردن و برای استراحت، چند دقیقهای ایستادن و به سکوی کنار زمین تکیه دادن. حدود دو دور کامل باهم مسابقه دادن و با وجود اینکه این مسابقات رو جدی نمیگرفتن، فقط به چشم یک تمرین برای مسابقات فردا بهش نگاه میکردن.طولی نکشید تا بالاخره هیونجین هم به جمع دونفرهاشون ملحق بشه و جیسونگ و فلیکس با تعجب بهش نگاه کنن. اونها همیشه سهتایی اسکیت تمرین میکردن، اما حالا هیونجین اونقدری دیر کرده بود که دو پسر بخوان از اومدنشون ناامید شن.
پسر با هودی و شلوارک ورزشیش درحالی که اسکیتبردش رو دستش گرفته بود، خودش رو بالاخره به دو دوستش رسوند. مشتش رو به مشت جیسونگ زد و وقتی به سمت فلیکس برگشت، با سرزنش پسر روبهرو شد.
"خسته نباشی. فردا مسابقاته... کجا بودی نکبت؟ ما سه ساعته که منتظرتیم."
وقتی دید قرار نیست جواب فلیکس رو بگیره، مشتش رو پایین آورد و با خنده چشمهاش رو چرخوند.
"ما که خیلی تمرین کردیم... فقط با جونگین بودم."
با بیخیالی شونههاش رو بالا داد و جواب داد. فلیکس و جیسونگ نگاه مشکوکی به هم انداختن. خیال میکردن هیونجین از جونگین متنفره و بعد از تموم شدن نمایششون، قراره با استقبال از پسر دوری کنه؛ اما انگار رابطهٔ هیونجین و جونگین صمیمیتر از تصورات اون دوتا بود.
"فکر میکردم نمایشتون تموم شده. هنوز میبینیش؟"
فلیکس ابروهاش رو بالا داد و هیونجین هنوز هم انکارش میکرد. انگار حتی اگر رابطهای داشتن هم قرار نبود بهش اعتراف کنه.
"آه... آره، اون قرار نیست دست از سرم برداره."
ادامه داد و طوری تظاهر میکرد که انگار این جونگینه که کنترلش میکنه و خودش هیچ ارادهای از این بابت نداره. قبل از اینکه واکنش دوستهاش رو بگیره، کشیده شدن گوشش باعث شد با کلافگی و تعجب نگاهی به پشت سرش بکنه و مثل همیشه با چهرهٔ مزاحم جونگین روبهرو شه.
"هی!"
با اخمی گفت و دست پسر رو پس زد. انگار جونگین همهٔ حرفهاش رو شنیده بود و حتی زمانی که قرار بود با دوستهاش وقت بگذرونه، قرار نبود تنهاش بذاره.
"داشتی غیبت من رو میکردی؟"
چشمهاش رو ریز کرد و با لحن تهدیدوارانهای پرسید. هیونجین لبخند دندوننمایی زد و این جیسونگ و فلیکس بودن که برای چندمینبار به دیوونهبازیهای اون دو نفر نگاه میکردن.
"دیدی گفتم روش کراشه؟ هنوز میبینتش."
فلیکس رو به جیسونگ این رو گفت و پسر کوچیکتر نفس کلافهای کشید. انگار تا وقتی که شرط رو نبرده بود، قرار نبود دست از سرش برداره.
YOU ARE READING
Little Star || Minsung, Chanlix, Hyunin
Fanfiction(Completed) هان جیسونگ پسر گوشهگیر و ساکت مدرسهست که شاید همهی همکلاسیهاش، به جز دوستهای نزدیکش به چیزی جز تحقیر عادتش ندادن. جیسونگ شک نداره که دانشآموز جدید مدرسهشون 'لی مینهو' که با همون افراد دوسته، قراره درست به همون اندازه خردش کنه، اما...