دیگر ستارهها چشمک نمیزدند
آسمان تیرهی شب با چراغانیهای سوسوزنش بود که برای دیگران زیبایی داشت...
ولیکن برای من آن ثباتی که چشمهای تو به وجودهایمان تزریق کرد، تمام چیزی بود که از این پهنای بیکران میخواستم...ستارههای نگاهت که حال تنها آرام بودند و قراریافته...نه خبری از ترس بود و نه نگرانی که نورهای آن دو گوی کهکشانی را کم و زیاد کنند...
برای مدت زیادی من و تو در این سکون دوستداشتنی ماندیم و...هر دو بیخبر از آنکه هستی هیچ منتظر نمیماند تا چرخ گردون بر وفق مراد ما بچرخد...
بیآنکه بدانیم کهکشان آرامش عشقمان هر ثانیه به انفجار ستارههایش نزدیکتر میشود، یکدیگر را بوسیدیم و در آغوش دیگری نفس کشیدیم...
انفجاری از نورهای قلبمان بود و...دیگر...یک تاریکی محض. از نبود تو، از رفتن من...
_پادشاهی که به ماههای آسمان دنیایش مینگرد در پی یافتن مهتاب چشمهایش_
༺♡༻
پیش از آنکه تمام آسمان تیرهگی شامگاه را در آغوش بکشد و نسیم سرد پاییزی تنهای مرطوبشان را سرما دیده کند، عزم برگشتن به قصر را کردند.
بر مرکب سلنهی درخشان نشستند و آغوشی از جنس قلبهایی که یکدیگر را احساس میکردند را به خود هدیه دادند. آفرودیتی که پشت به سینهی پروتئوس تکیه داده و ضربان آرامیافتهی قلبش را اینبار عاشقانهتر از ساعاتی پیش احساس میکرد.
حالا در اقامتگاه پروتئوس بودند؛ پس از آنکه گرمابه پوستهای یخزدهشان را حرارت بخشید، توگاهایی ساده بر تن کرده و در سکوت و چشمهایی که از دیگری جدا نمیشدند اوقات باقیمانده از روز را قصد داشتند بگذرانند.
شاهزاده پشت میزی مملو از رقعههایی نشسته که نیاز به رسیدگی او داشتند، مدت زیادی بود که تمرکزی بر روی امورات سیاسی و مردمی جزیرهاش نداشت و میبایست وظایف عقبماندهاش را جبران کند.
قلم مدام در مرکبدان فرو میرفت و هر رقعهای که کار خواندن و رسیدگی به آن تمام میشد را سمت چپ میز میچید. در این میان هر چند لحظه یکبار نگاه از میز شلوغ و بههم ریختهاش میگرفت تا چشمهایش با دیدن پسر خورشیدیاش سامان یابند.
تهیونگی که مدتی بود در سکوت بلند شده و میان گوشه و کنار اقامتگاه شاهزاده پرسه میزد. اقامتگاهی که مدت زیادی میشد رنگِ تعلق داشتن به کسی را به خود ندیده بود و نقشی جز یک مکان برای استراحت، نداشت.
حال طواف تهیونگ به دور اتاق تمام شده و کنار میز ایستاده بود. نگاهش به روی کتابچهای که بارها در دستهای پروتئوس دیده، ثابت ماند. انگشتانش را به روی چرم مرغوب آن کشید و با عقب راندن طرههای آزاد موهایش، لب زد:
ESTÁS LEYENDO
Death In The Deep(KookV)
Ficción histórica🩵 Fic : Death In The Deep 🌊 🩵 Main Couple ➸ Kookv 🩵 Sub Couple ➸ Yoonmin 🩵Genre ➸ Romance, Fantasy, Historical, Smut, Angst 🩵 Age Category ➸ NC +18 🩵 Writer ➸ Silvia 🩵 UP⏱ ➸ Friday(9:00 pm) 🩵Story Description : زندگی تهیونگِ جهانگرد که...