:･ﾟ✧ 𝒶 𝒢ℯ𝓎𝓈𝒽𝒶 𝓁ℴ𝓋ℯ ✧ﾟ･:

pre story

سال1210 میلادی ، کره ، استان جولبون ، گیشاخونه بوران :

:" جینا ندو !!! "

پسر فقط به فکر فرفره دستش بود که با هر بار تند تر دویدنش و وارد شدن هوای بیشتر سریع تر میچرخید . شاد و خندان با لپ های گل انداخته در حال بدو بدو اطراف میدان بود که تق تق در اصلی اون رو مجبور به ایستادن کرد .
پسر چند دقیقه به در خیره شد که درست شنیده یا نه که در چوبی دوباره به صدا در اومد .

جین با شنیدن دوباره اینبار داد زد :" دارم میام " و به سمت در رفت . با رسیدن و باز کردن در کسی رو جلوش ندید . سرش رو خم کرد تا داخل کوچه رو هم بررسی کنه که سوت کور بود . با گیجی عقب رفت تا در رو ببنده که صدای ضعیف گریه نگاهش رو به پایین کشوند و دیدش . یه بچه ی تپل بین ملافه های ابریشمی براق سفید ، داخل یه سبد ، صورتش رو چین داده بود . جین با دیدنش چشماش گرد شد و سریع برداشتش و داخل برد .
:" خب یه پسره . تقریبا 8 ماهشه . از لباس هاش و سبد میشه گفت از خونه اشرافیه "

:" شاید چون نامشروعه اینجا گذاشتنش "

:" اوه الهی بچه ی به این خوشگلی رو گذاشتن اینجا "

:" همچین ادمایی نباید سر تو تنشون باشه اگه نمیتونید نگهش دارید خب نکنید !"

جین فارغ از تمام صحبت و نظرات دختر های داخل اتاق فقط متمرکز بچه بود . تا حالا توی عمرش بچه ای ندیده بود چه برسه به این که با لپ های هلویی و پوست سفید ، چشم های درشت تر از معمول به هر کسی که جلوش میاد یه لبخند میزنه و توی بغل ها وول میخوره .
کنجکاو در حال نگاه کردن بود که خانوم وارد شد . تمام دختر ها تعظیم کوتاهی کردند و یکی گفت :" جلوی در پیداش کردیم درواقع جین پیداش کرد . یه پسره "

خانوم با اخمی کمرنگ ولی معلوم توی صورتش به طرف بچه قدم برداشت و خوب براندازش کرد بعد رو به جین گفت :" می خوای نگهش داریم ؟"

جین متعجب از مخاطب قرار داده شدن و سوال پرسيده شده گفت :" میشه ؟"

خانوم ادامه داد :" چرا نشه .. اون جای دیگه ای برای رفتن نداره که و خب از برق چشم هات مشخصه که دوست داری نگهش داریم "

جین سریع سر تکون داد . دوستش داشت . خیلی ناز بود و فکر اینکه اون هم پسره بهش یک نگاه دیده ای میداد .

خانوم :" ولی خب باید مثل تو باشه "

جین با گیجی پرسید :" مثل ... من ؟"

خانوم جدی لب زد :" اون باید برای زنده موندن تا اخر عمرش خودش رو یک زن جلوه بده !"