part 2

78 8 9
                                    

Writer's pov:

سکوتی بین اون جمعیت پرشور ایجاد شد و بعد از اتاقی که درِ بسته ای داشت اروم دختر هایی با لباس های نازک و حریر سفیدی بیرون اومدند .
خیلی اهسته پشت سر هم قدم برمیداشتند تا به وسط مکان رسیده ایستادند . کمی کنار رفته دایره ای ایجاد کردند ، در این حین موسیقی ملایمی نواخته میشد . دختر ها سر پایین روی زمین اروم نشستند تا فرد وسطشون پدیدار بشه .

اون...

یونگی ماتهش برده فقط به اون نگاه میکرد . یک الهه زیبایی ... یک قدیس ...
شاید اغراق ولی یک فرشته ...

با موهایه طلاییش که به گردنش میرسید کوتاه تر از موی اکثر زن ها ، لباس براق ابی اسمانی ای که سرشانه های باز داره پوشیده ، زیوری روی دست و یک گوشش انداخته و از همه مهمتر قیافه اش ...

اون خیلی زیبا بود دماغ کوچولو خوش فرمش لپ های تپل که کمی سرخ بود و لب های قلوه ایش چشم هایی درشت که تا حالا بسته بودند .
یونگی قفل کرده بود در حال تحسین افریده جلوش بود که موسیقی اغاز شد . با ارامشی دستش رو حرکات داد و دختر ها شروع به رقص کردند . مثل امواجی در دریا بدن هاشون حرکت میدادند و شکل های مختلفی با پاهاشون روی زمین میکشیدند لباس هاشون رو دست گرفته میچرخیدند و به دست هاشون ریتمی میدادند . حرکات موزونی به اجرا در میاوردند . زیبا بود ولی از همه زیبا تر برای شاهزاده جوان اون دختر وسطی بود .
اهنگ لحظه به لحظه بیشتر اوج میگرفت که یکدفعه قطع شد و دختر بادبزنی باز کرد و صورتش رو پوشوند .. به تبعيت ازاون بقیه نیز بادبزنی در اورده جلو صورتشون گرفتند . اهسته بهم میزدند و بدنشون بدون موسیقی ملایم تکون میخورد .. لحظه ای همه ایستاده و روی زمین زانو زدند و دختر بادبزن رو با صدایی تاک بست و تمام ..

اجراشون بینظیر بود . همه تشویق کردند و چندین نفر سکه ای از کیسه هاشون در اورده به میزبانان بالای سرشون دادند تا از اجرای عالی امشب قدردانی کنند .

با اتمام تشویق ها دختر ها اروم بین جمعیت پخش شدند و الهه در پشت میزِ روبه روی یونگی جای گرفت . با نشستنش صدایی به گوش رسید که باعث شد همه ایندفعه به خاطر احترام سکوت کنند . زنی با لباس های شاهانه سرخش و توری روی صورتش پشت دختر ایستاده به همه خوش امد گفت :" از همه تون به خاطر برگزیدن ما برای امشب تشکر میکنم . امیدوارم که رقص خوبی بوده باشه لطفا ادامه بدید و تا اخر شب که خوانواده سلطنتی در جشن هستند خوش بگذرونید "

همه افراد تشکری زیر لبی گفته مشغول کار خود شدند . بانو با متانت کنار دختر نشست و صحبت رو شروع کرد .

جین :" رقص چطور بود ؟"

جیمین با صدای ارام جواب داد :" مثل همیشه"

جین :" خوبه . کسی فهمید ؟"

جیمین :" نه "

جین نیم نگاهی به جیمین سر پایین انداخت و پرسید :" چرا ارایش نکردی ؟"

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jun 22 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

:・゚✧ 𝒶 𝒢ℯ𝓎𝓈𝒽𝒶 𝓁ℴ𝓋ℯ ✧゚・: Where stories live. Discover now