سه روز از آن عصر پر فروق تاریکی گذشت...
و پسر 22 ساله حالا در خانه ای سوت و کور که هیچ نشاط شادی ای دیگر در خودش نداشت بر روی کاناپه نشسته بود
او در ذهنش مکالمه ای داشت
"دنیا چه بی رحم شده"
"مگر من چه بدی به این دنیا و آدماش کردم که این گونه زخم خوردم!"
"اگه قرار بود امتحانی در این دنیا پس بدم چرا امتحان دیگری نه! ، این چه جور امتحانیست! "
گوشی اش بر روی میز در حاله لرزیدن بود اما جان لحظه ای به فکر پاسخگو بودنش نبود
هر بار با خاموش شدنش ثانیه ای بعد باز به لرزه در می آمد
جان گوشی را از روی میز برش داشت و با عصبانیت پرتش کرد
گوشی با برخورد به دیوار به هزار تکه شد
خشم و عصبانیتش در 3 ثانیه نابود شد
با غم و صورتی گرفته بلند شد و با قدم های سستی به سمته گوشی خورد شده رفت
گوشی را برداشت و همانجا نشست و به دیوار پشت داد پاهاش را در خود جمع کرد و به آغوش کشید سرش را بر روی زانو هایش گذاشت و گفت
+:معذرت می خوام که بهت آسیب زدم ، معذرت میخوام که با کشیدن درد خودم به تو هم درد بخشیدم ، منو ببخش ، می دونی چیه من از تو بیشتر خورد شدم ، تو ترمیم میشه حتا از قبلت هم بهتر ، اما من چی؟! ، منم خوب میشم؟ منم از قبلم بهتر میشم؟
ژاکتش را پوشید و با گرفتن کیف پولش و کلید خونه ، زد بیرون و وارد موبایل فروشی رو به روی خانه یشان شد
با گفتن سلام آرومی گوشی را به مرد داد بر روی صندلی انتظار نشست و منتظر ماند بعد طول کشیدن 1:30 گوشی بهش تحویل داده شد
تشکر کرد و به خانه برگشت نشست رو همان کاناپه و با تک خنده پر بغضی لب زد
+:دیدی گفتم خوب میشی؟ ، حتا از قبلتم بهتر شدی
وارد مخاطبین شدن با مخاطب عمو 21 تماس بی پاسخ
رو به رو شدرو تماس با انگشتش لمس کرد و روی گوشش قرار داد
صدای عمویش در گوشش پیچید
°:آه پسره بدبختم ، طفلکه من حالت خوبه؟ ، چند بار زنگ زدم جواب ندادی نگران شدم چیزیت که نشده عمو جان
+:نه
°: پسرم من دارم میام دنبالت عموی بی عرضت رو ببخش که بخاطره کارش نتونست بیاد بیمارستان تا تنها نمونی
+:نیا عمو ، میخوام خونه بمونم
°:حرف نباشه پسرم همین که گفتم میای خونه ی ما زندگی می کنی کلید خونتون که دستته هر وقت خواستی برو سر بزن من جلوتو نمیگیرم 5 دقیقه دیگه اونجام.
ESTÁS LEYENDO
دریای من!🌊
Romance🌊رمان : 𝑴𝒚 𝒔𝒆𝒂! (دریای من!) 🌊کاپل : ییجان 🌊تایپ : ییبو تاپ 🌊ژانر : روانشناسی ، دارک ، عاشقانه ، رمانتیک ، خانوادگی ، هپی اند 🌊نویسنده : مهدیه 🌊رمان موقتی متوقف شده‼️ . . 🌊خلاصه ای کوتاه: شیائو جان پسری 22 ساله دانشجوی پزشکی بعد فوت پدر و...