1

388 66 6
                                    

صدای فلش دوربین ها سرسام اور بود، نمیدونست در عرض چند دقیقه این خبر کل سئول رو پر کرد‌.

لعنتی! حتی یه گیف و کپشن مسخره هم داشت جلوی چشم هاش رژه میرفت، به کپشن زیرش یه نگاهی انداخت، "مدرسه جدید بهت خوش بگذره پارک جیمین..."

گوشیش رو خاموش کرد و کنار انداخت. دستی به لب هاش کشید و از سوزشش اخمی روی پیشونیش نشوند. خون خشک شده کنار لباش رو پاک کرد و موهاش رو بالا زد.

"الان چی میشه؟!"

نگاهی به خواهرش انداخت که با عصبانیت سمتش برگشت و پوزخندی زد.

"نمیدونم، خودت چه فکری میکنی؟!"

با تمسخر پرسید و جیمین پلک هاش رو روی هم فشرد و اهسته غرید.

"نمیخوام از اونجا برم، میفهمی؟!"

"باید مواظب رفتارت می‌بودی احمق جون، همین الانشم خیلی دیر شده!"

همون گیف مسخره رو بهش نشون داد و پسر دستش رو توی هوا بالا اورد.

"تمومش کن!"

ثانیه بعد جلوی عمارت متوقف شدن، جیمین با عجله پایین اومد و بی توجه به کسی که میخواست در ماشین رو براش باز کنه وارد خونه شد. پدرش رو دید که با عجله از پله ها پایین اومد و مادرش قبل از اون خودش رو بهش رسوند.

"باید آماده بشی..."

بدون هیچ مقدمه ای توی گوشش زمزمه کرد و با قیافه گیجش به پدرش خیره شد. مرد با دستش به سمت اتاق هدایتش کرد و روی صندلی نشست.

"آماده برای چی؟!"

"اون میخواد شخصا خودش باهات صحبت کنه..."

"چی... نه من..."

با نشستن کرم پودر روی صورتش حرفش رو متوقف کرد و دست هاش مشت شدن، دقیقا چه اتفاق جهنمی ای داشت میفتاد؟! اونقدر همه چیز سریع بود که نمیدونست باید چیکار کنه، به نظر میرسید خانوادش خیلی وقته منتظر همچین فرصتین تا اون رو بفرستن جایی که میخوان. نفسش رو با کلافگی بیرون فرستاد و بعد از اینکه زخم هاش رو پوشوندن مادرش کت و شلوار رسمیش رو کنارش گذاشت.

"من نمیخوام از این مدرسه برم، همه دوستام اینجان!!"

غرید و مادرش بدون اینکه توجهی بهش کنه لباسش رو از تنش بیرون کشید و پیرهن سفید رنگی رو دستش داد.

"قراره بری جایی که همه ما اونجا درس خوندیم، جیمین و قراره همین رو بهش بگی!"

"مامان!!"

بلند صداش زد و لباسش رو روی زمین پرت کرد.

"جیمین همین الان اون لباس لعنتی رو میپوشی و میای بیرون وگرنه میدونی که برات بد میشه!"

خواهرش بهش اشاره کرد و توی صورتش کلمات رو کوبید، اون میدونست چجوری باید رامش کنه، خیله خب... هرکسی که اون ویدئو احمقانه رو ازش داشت میتونست اینطوری مجبورش کنه که تن به خواسته هاش بده، اگرچه که بعید بود ولی در هر صورت هرکاری از اون دختر بر میومد.

💫𝙄𝙣𝙩𝙚𝙧𝙨𝙩𝙚𝙡𝙡𝙖𝙧 Kookmin Ver.Where stories live. Discover now