Smut >>>>
زبون هاشون روی هم میلغزید. دست های سهون تمام بدن سوهو رو لمس میکرد درحالی که انگشت های سوهو لا به لای موهای سهون چنگ میزد و بوسه رو عمیق تر میکرد.
کی اهمیت میداد اگه بی مهابا فرومون هاشونو آزاد میکردن .
به سمت اتاق خواب حرکت میکردن درحالی که دائم به دیوار و نرده برخورد میکردن و انگار قصدی برای شکستن بوسه برای سالم رسیدن به تخت خواب نداشتن!
با قرار گرفتن سوهو روی تخت سهون خیلی سریع روی زمین زانو زد و مشغول باز کردن دکمه شلوراد سوهو و بعدش در اوردن کاملش شد.
به خوبی میتونست برجسته شدن عضوشو حس کنه درحالی که این شرایط برای خودش هم مشابه بود.
بدون مکث دستشو دور عضو سوهو حلقه کرد و بدون اینکه به سوه فرصتی بده عضوشو توی دهنش فرو برد.
سوهو غرق شده تو لذت سرشو به عقب برد، چشم هاشو بسته بود و هر ثانیه از حس کردن گرمای و خیسی دهن سهون بیشتر لذت میبرد درحالی که انگشت هاش همچنان لا به لای موهاس سهون بود و از بی اختیاری هیجانی که کل بدنشو احاطه کرده بود دائم پاهاشو جمع میکرد .
سهون اما با دست آزاد، داخل پای سوهو رو نوارش میکرد و برای خودش فضای بیشتری باز میکرد.
فرومون های سوهو دیوونش میکرد و اون یک آلفای تشنه بود که حالا به امگای محبوبش رسیده بود و برای این شرایط زیادی کنترل خودشو حفظ کرده بود!
ناله های سوهو از چیزی که به خاطر داشت هم تحریک کننده تر و زیبا تر بود .
سرشو عقب کشید و عضو سوهو رو از دهنش بیرون اورد.
نارضایتی توی چهره سوهو مشخص بود ولی سهون به این فکر میکرد که تمام این ها حق با اون بود. چه طور میتونست این حجم از زیبایی و بی نقص بودن رو فراموش میکرد و به زندگیش ادامه میداد؟سوهو آفریده شده بود تا سهون رو به زانو دربیاره و اینو سهون از اولین دیدارشون متوجه شد.
دست سوهو روی چونه سهون نشست و اونو از افکارش بیرون کشید.
صورتشو جلو تر برد
"وقتی بهم نگاه میکنی دوست دارم تمام توجهت به من باشه سهونا!
سهون خندید
*غیر از این نیست.
لب های سوهو رو بین لبهای خودش کشید و بعد از اینکه سوهو دست هاشو دور گردنش حلقه کرد رو بدن سوهو خیمه زد.
برای تصاحب بدنش بی قرار بود. اینکه اینبار قرار نبود صبح از خواب بیدا بشه و خبری از سوهو نباشه. اینکه قرار نبود دوباره توی حسرت داشتن حتی یک شماره تماس ازش بمونه و حالا میتونست سوهورو تمام و کمال برای خودش داشته باشه.
دست های سوهو به سمت شلوار سهون پیشروی کرد و خیلی سریع عضو تحریک شده سهون رو از اون شلوار و باکسر تنگ نجات داد و با دست تمام طول عضو رو بالا پایین میکرد سهون همزمان ناله هاشو بین بوسه اشون رها میکرد و مراقب بود خیلی زود کنترل خوشو از دست نده. اون یک شب طولانی میخواست!
ناگهان خودشو عقب کشید و جوری سوهو خوابیده روی تخت تصویر کاملی از داشته باشه پیراهنشو از تنش بیرون اورد و روی زمین انداخت و قبل از اینکه متوجه بشه سهون کاملا برهنه،مچ پاهشون کشید و جوری که باسنش لبه تخت باشه اونو جلو کشید.
سوهو پاشنه باشو لبه تخت گذاشت و با تکیه زدن به دستش خودشو بالا کشید اما اونقدری سریع نبود چون قبل از اینکه متوجه بشه هدف سهون چیه،این زبون سهون بود که روی ورودی خیسش کشیده شد.
"اهلههههه.... هوف....
سهون بدون اینکه فرصتی به سوهو بده، انگار با هر ثانیه مکث قرار بود چیزی رو از دست بده. زبونشو روی ورودی خیس سوهو میکشید و گاهی اونو واردش میکرد.
اونقدری تحریک کننده بود که گرمای داخل سوهو حتی اونو بیشتر از قبل سفت میکرد اما سهون نمیخواست هیچ جوره امگای عزیزشو بعد از این مدت دوری آزار بده. همزمان داخل ران های سوهو رو نوازش میکرد و گاهی با دست آلت خیس و تحریک شدهش رو پمپ میکرد.
خودشو عقب کشید.
حالا هیچ چیزی نمیتونست اونو متوقف کنه. با پشت دست خیسی دور دهانشو پاک کرد و زمانی که عضوشو روی ورودی سوهو قرار داد روی بدنش خم شد.
بوسه ای روی چونه سوهو زد
*فکر نمیکنم کاندومی سایز من داشته باشی.
سوهو بالافاصله به موهای سهون چنگ زد
"فاک یو سهون..... سریع اون دیک لعنتیتو بزار داخلم.
سهون با نیشخند و ناگهان تمام طول آلت بزرگو وارد سوهو کرد و این سوهو بود که به خاطر موج درد و لذتی که ناگهان به بدنش تحمیل شد ثانیه ای نفس کشیدن رو فراموش کرد.
حرکات هماهنگ و پشت سر هم چیزی بجز لذت رو به وجودشون نشون نمیداد. اونقدری که متوجه نباش زمان درحال گذر بود و اونا بیشتر از چند بار به ارگاسم رسیده بودن. هربار حساس تر و لذت بخش تر از قبل.
این فاصله و این اجتناب سوهو تمام این سالها خودشو از این حجم از آرامش و لذت محروم کرده بود و حالا بجز جبران گذشته راهی برای کنار اومدن با حسرتش نداشت.
YOU ARE READING
That Omega
Fanfictionیک ملاقات یک تصمیم و درنهایت یک معجزه.... معجزه ای که عشقی عجیب رو رقم میزنه 𓃭ᴀᴜᴛʜᴏʀ: 𝕝𝕖𝕦𝕔𝕒𝕟𝕥𝕙𝕖𝕞𝕦𝕞 𓃭ᴄᴏᴜᴘʟᴇ:ℍ𝕦𝕟𝕙𝕠 𓃭ɢᴇɴʀᴇ: 𝕠𝕞𝕖𝕘𝕒𝕧𝕖𝕣𝕤,𝕣𝕠𝕞𝕒𝕟𝕔𝕖, 𝕞𝕡𝕣𝕖𝕟𝕘 𓃭Status: Completed ۹/شهریور/۱۴۰۳