{ 3 : آپا ؟ }
سراسیمه لباس هاشو عوض و تو آیینه نگاهی به خودش انداخت . دستی توی موهاش کشید و مرتبشون کرد .
قبل از باز کردن در سعی کرد تا قیافه ی جدی به خودش بگیره ، انگار نه انگار که چند لحظه پیش تا مرز سکته رفته . از اتاق خارج شد و از همون بالای پله ها نگاهی به طبقه ی پایین انداخت .
تو همون نگاه اول پسر بچه ای رو دید که با یه لباس اور سایز ، کوله ای که چندین سایز از خودش بزرگ تره و عروسک خرسی به بغل یه گوشه ایستاده و با دقت داره به خونه و خدمه ای که وسایل رو
جا به جا میکنن نگاه میکنه . مینهو دستی به لباس هاش کشید و پله هارو یکی یکی و آروم درست جوری که در شأن پسر لی بزرگه پایین اومد که نظر جیسونگ بهش جلب شد .جیسونگ وقتی مینهو رو دید به طرفش رفت و با خجالت و لپایی گل انداخته تعظیم کوتاهی کرد و با صدایی که از ته چاه در میومد سلام داد . مینهو سری در جواب سلام جیسونگ تکون داد و به
خدمه خیره شد :_ مادرت کجاست ؟
+تو حیاط .
_ مگه قرار نبود چند روز دیگه بیاین ؟
+ اپا اصرار کردن .
مینهو عصبی دستاش رو مشت کرد .
_ اپا ؟
جیسونگ که متوجه منظور مرد نشده بود اروم لب زد :
+ بله اپا گفت زود تر بیایم خودش برامون ماشین گرفت .
مینهو عصبی رو به پسر برگشت :
_ از کی تا حالا اقای لی برات شده اپا ؟
جیسونگ ترسیده آب دهنشو قورت داد و خرسیش رو محکم تر بغل گرفت
+ خ خودشون گفتن ...
مرد عصبی وسط حرفش پرید :
_ نشنوم دیگه جز اقای لی چیزی بهش بگی !
+ و ولی اخه ...
پسر بزرگتر اجازه نداد جیسونگ حرفش رو بزنه و با همون اقدار به سمت طبقه ی بالا و اتاقش رفت و خودش رو به تخت رسوند.
مینهو به این فکر میکرد که چرا لحظهی اولی که جیسونگ رو دیده فکر میکرده که باباش سرکارش گذاشته و بچه ی انا درواقع دختره ؟ چرا یه پسر باید اینقدر قشنگ باشه ؟ چرا با این که 13 یا
14 سالشه عروسک بازی میکنه ؟ چرا لی اصرار کرده زودتر به عمارت بیان ؟ اصلا چرا باید با زنی ازدواج کنه که یه پسر بچه داره؟
چرا های زیادی تو سر مینهو چرخ میزدن ولی با صدای در اتاق به خودش اومد_ بله ؟
~ اقا ارباب بزرگ گفتن بیاین پایین برای شام
_ باشه . میتونی بری
.
.
.
.
.سر میز سورانگ جیسونگ رو روی پاش نشونده بود و هرزگاهی چیزی توی گوشش میگفت و با همراهی انا ریز ریز میخندیدن با اومدن مینهو جمع توی سکوت رفت .
BẠN ĐANG ĐỌC
My Half Brother [ برادر ناتنی من ]
Fanfiction⋆ᴄᴜᴘᴇʟ: #Minsung &...... ⋆ᴛʜᴇ ᴍᴀɪɴ ᴀᴜᴛʜᴏʀ: #sakura ⋆ᴀᴜᴛʜᴏʀ ᴏғ ᴛʜᴇ ʀᴇsᴛᴏʀᴇᴅ ᴠᴇʀsɪᴏɴ: #Mini ⋆ɢᴇɴʀᴇs: BDSM, Rape, Harsh, Angst, Drama, Pedophile and ... ⋆ᴜᴘ: نامنظم ⋆ قسمتی از فیک ⋆ @مینهو تک پسرم . _ن نه... نانا تنبیه نمیخواد . ÷لعنتی داره تشنج می...