⋆ 𝑃𝐴𝑅𝑇 3

140 14 2
                                    

{ 3 : آپا ؟ }

سراسیمه لباس هاشو عوض و تو آیینه نگاهی به خودش انداخت . دستی توی موهاش کشید و مرتبشون کرد .

قبل از باز کردن در سعی کرد تا قیافه ی جدی به خودش بگیره ، انگار نه انگار که چند لحظه پیش تا مرز سکته رفته . از اتاق خارج شد و از همون بالای پله ها نگاهی به طبقه ی پایین انداخت .

تو همون نگاه اول پسر بچه ای رو دید که با یه لباس اور سایز ، کوله ای که چندین سایز از خودش بزرگ تره و عروسک خرسی به بغل یه گوشه ایستاده و با دقت داره به خونه و خدمه ای که وسایل رو 
جا به جا میکنن نگاه میکنه . مینهو دستی به لباس هاش کشید و پله هارو یکی یکی و آروم درست جوری که در شأن پسر لی بزرگه پایین اومد که نظر جیسونگ بهش جلب شد .

جیسونگ وقتی مینهو رو دید به طرفش رفت و با خجالت و لپایی گل انداخته تعظیم کوتاهی کرد و با صدایی که از ته چاه در میومد سلام داد . مینهو سری در جواب سلام جیسونگ تکون داد و به 
خدمه خیره شد :

_ مادرت کجاست ؟

+تو حیاط .

_ مگه قرار نبود چند روز دیگه بیاین ؟

+ اپا اصرار کردن .

مینهو عصبی دستاش رو مشت کرد .

_ اپا ؟

جیسونگ که متوجه منظور مرد نشده بود اروم لب زد :

+ بله اپا گفت زود تر بیایم خودش برامون ماشین گرفت .

مینهو عصبی رو به پسر برگشت :

_ از کی تا حالا اقای لی برات شده اپا ؟

جیسونگ ترسیده آب دهنشو قورت داد و خرسیش رو محکم تر بغل گرفت

+ خ خودشون گفتن ...

مرد عصبی وسط حرفش پرید :

_ نشنوم دیگه جز اقای لی چیزی بهش بگی !

+ و ولی اخه ...

پسر بزرگتر اجازه نداد جیسونگ حرفش رو بزنه و با همون اقدار به سمت طبقه ی بالا و اتاقش رفت و خودش رو به تخت رسوند.

مینهو به این فکر میکرد که چرا لحظه‌ی اولی که جیسونگ رو دیده فکر میکرده که باباش سرکارش گذاشته و بچه ی انا درواقع دختره ؟ چرا یه پسر باید اینقدر قشنگ باشه ؟ چرا با این که 13 یا 
14 سالشه عروسک بازی میکنه ؟ چرا لی اصرار کرده زودتر به عمارت بیان ؟ اصلا چرا باید با زنی ازدواج کنه که یه پسر بچه داره؟ 
چرا های زیادی تو سر مینهو چرخ میزدن ولی با صدای در اتاق به خودش اومد

_ بله ؟

~ اقا ارباب بزرگ گفتن بیاین پایین برای شام

_ باشه . میتونی بری
.
.
.
.
.

سر میز سورانگ جیسونگ رو روی پاش نشونده بود و هرزگاهی چیزی توی گوشش میگفت و با همراهی انا ریز ریز میخندیدن با اومدن مینهو جمع توی سکوت رفت .

My Half Brother [ برادر ناتنی من ]Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ