روپوشِ تن پسرک پاره بود و با هر فشاری که هیونجین بهش وارد میکرد، لبهی پارهش کمی بیشتر از هم فاصله میگرفت. ساتان ترسیده بود و نمیدونست باید تسلیم نگهبانها میشد یا خودش رو میکشت، آیندهی برق خطرناک چشمهای تیچکات ابداً آرامش و خوشبختی نداشت.«آقا؟»
به سختی لب زد و وقتی نگاه تیز میسکیفیت روی صورتش نشست، چشمهاش از وحشت تر شد. همهی نگهبانها بعد از یک پلک زدنش مرده بودن و مرد سیاهپوش که حالا از هویتش باخبر بود، یقهی نازک لباسش رو میکشید و اون رو به سمت بیرون شهر میبرد.
«جین، آرومتر بیارش، بوی ترسش توی دشت پیچیده.»
فلیکس با خنده لب زد و رویهی صورتش رو کنار کشید. شمشیرش رو بیرون نکشیده بود و حتی بادبزنش هم بسته بود، پس فقط با دستهای خالی میخواست بکشتش؟
«بوی جهنم میده.»
انزجاری که سراسر صدای میسکیفیت رو پوشونده بود، قلب ساتان رو نشونه رفت. اونقدر عمیق که ترسش رو فراموش کرد و با بغض بزرگی که گلوش رو میآزرد نق زد.
«چون از اهالیشم. میشه یقهم رو ول کنی و بگی چرا من رو از دست نگهبان ها نجات دادی؟ که تحقیرم کنی؟»
تیچکات با تفریحی که بین چشمهای کشیده و روشنش موج میخورد، روی تکه سنگ بزرگی که پشت سرش بود نشست و پاهاش رو روی هم انداخت. برای چند لحظه، ظرافت و زیبایی موجود سفید پوش زیر نور ماه نگاه ساتان رو خیره کرد، حتی توی بهشت هم چنین خلق زیبایی ندیده بود.
هیونجین بیحوصله، ضربه کوتاه و دردناکی روی شونهی لاغر پسر کوبید و کنار فلیکس ایستاد. درسته، این قابِ کشنده و خیره کننده، دشمن کل هشت قلمرو به شمار میرفت و انگار خودش هم درگیر دردسری شده بود که ازش فرار میکرد.«پس اسم هردومون رو میدونی و آوازهمون رو شنیدی. درسته؟»
«بله. به دلایلی نامعلوم، حتی مجمع بهشتی هم ازتون وحشت دارن و»
آستین لباسش رو بالا کشید و به خطوط طلاییای که شکل یک برگ رو روی دستش طرح زده بودن اشاره کرد.
«همهی آسمانیهایی که از این طرح روی تنشون داشتن رو به زمین تبعید کردن.»
چهرهی هیونجین سخت شد و با دقت به برگ آشنای رو به روش زل زد.
«ارکیده.»
فلیکس با لبخند، بند لباسش رو باز کرد و موهای بلندش رو عقب فرستاد. خطوط طلایی روی تن تیچکات، شکل چندین ارکیدهی درهم پیچیده داشتن و حالا یک برگ، بیشتر از همه میدرخشید.
«بهش میگن آلِریا، تربچه. من یک هم روح دارم»
ایستاد و برای لمس صورت بهتزدهی ساتان جلو رفت. کوتاه، زیر چونهش رو نوازش کرد و کمی اون رو به بالا هل داد.
YOU ARE READING
PHUNITH : Hyunlix In heaven
Non-FictionPHUNITH ﹐ written by ellis ﹕ Punishment For Sinners Genre ' Historical, Horror, Harsh, angst, Fantasy, Drama ' گره خوردن روحم رو به تو موهبتی الهی میدیدم و میبینم. برای تو، من شکنندهترین میشم و برای تو میشکنم و با افتخار از تکه شدن میگم. ذر...