من زندمممممم🏃🏻♀️
سلام سلام با شرمندگی 🥲
ببخشید🫂
من هی گفتم صبرکنم داداشم به دنیا بیاد بعد فیکمو شروع کنم دیدم خیلی انتظارمو کشید از وجودم بیرون دقیقا روز بعد آپه اولین قسمتمون به دنیا اومد و سرم شلوغ شد🥺😭
ببخشییییید ...همیشه دیر میام.
پارت جدید آوردم قشنگ جابیوفتین تو داستان🫂💞
ببنیم کامنتارو باشه(با شرمندگی🥲) خستگی در کنم با قهوه میچسبه
پسسسسسس
خدمت بیبیام....💞🫂
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
..: از این‌طرف.
نگاهشو به دره چوبی کوچیک و ساده ای داد.
که توسط فردِ مشکی پوشی باز شد
* یه آسانسور*
نفس عمیقی کشید ، وقتی از نامجون پرسید چطور میتونه از هیون هی درخواست ملاقات کنه بهش تنها یه آدرس ایمیل داده بود.
با گفتن اینکه برنده پرونده هانجونه ارسالش کرد و رأس ساعت ۶ صبح همون آدرس ایمیل بهش جواب داد بود ۸ صبح به آدرسی بیاد.
از اونجا به بعد ماشین مشکی رنگی، مدل کیا دنبالش اومده بود اگه افراد سویان بود قطعا قبلش فاتحشو میخوند اما این باند بیخودی کسی رو نمیکشتن به طرز جالبی با دونستن تمام اطلاعات احساس امنیت میکرد فقط استرس داشت.
نمیخواست نقشه هاش نقشه برآب شه .
آسانسور پایین رفت و با توقف و باز شدن درها رسما حیرت زده شد!
زیر زمین؟!
نه اصلا فقط حکم زیر زمین رو داشت افراد زیادی اونجا ایستاده بودن که سنگ‌فرش سفید کرمی زیر پاشون رو فرش کرده بود...که باعث روشن تر دیده شدن اون فضا میشود.
سنگ کاری ها و مجسمه های تراش خورده درکور رو تکمیل میکرد و در نهایت در اصلی.
..: از این طرف جناب.
با دیدن لبخندش حس کرد اومده مهمونی خانوادگی نه تو دل یک باند مافیا.
سمت در نقره رنگ رفت که اینه ها انعکاس کتو شلوارِ تماما مشکیشو بهش نشون میداد.
درها باز شدن و وارد سالن بزرگ و مجللی شد که با میز و صندلی ها پر بود انگار یه رستوران بود.
بادیگارد ها اونجا نشسته بودن و صمیمی صحبت میکردن....البته اسلحه های دور کمرشون امنیت بالای اونجا رو فریاد میزد.
با هدایت شخص، سمت گوشه سالن رفت و انگار تازه ورود اصلی رو داشت .
یه عمارت زیر سئول ؟!
( خونه شوهرررر🤣)
حق با هه جین بود اینجا واقعا محل حکمرانیه هیون هیه اون رنگ های سفید طلایی و رگه هه مشکی رنگ.
خدامیدونست گوشه گوشه اینجا چند تا راه مخفی داشت و یا چندتا دیوار تکون میخورد برای مخفی شدنه پشتش؟!
YOU ARE READING
°° 𝐑𝐚𝐧𝐝𝐨𝐦 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐞𝐧𝐞𝐟𝐢𝐭𝐬 °°
Non-Fictionژانر : °° رمنس °° اسمات °° مافیایی°° جنایی°° اکشن °° °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° وکیل جوونی که تازه وارد دوره دیده شدنه هوش و حرفه اش شده، با اشتیاق به سمت پرونده ای ۲۰ ساله کشیده میشه.... پرونده ای که مثل زنجیره ای خانوادگی میمونه نه حکم دستگیری داره ن...
