Part1 🍓

365 60 138
                                    

این قسمت: یه رنگ جدید!

این قسمت: یه رنگ جدید!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با تغییر رنگ چراغ عابر پیاده، عرض خیابون رو طی کردم تا هر چه سریع تر به کلاسم برسم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


با تغییر رنگ چراغ عابر پیاده، عرض خیابون رو طی کردم تا هر چه سریع تر به کلاسم برسم.
هنوز پنج دقیقه تا شروع کلاس مونده بود و این بار اگه دیر میرسیدم هوسوک هیونگ رسما تیکه تیکه ام میکرد.
دوان دوان از پله ها بالا رفتم چون آسانسور تو طبقه پنج بود و اگه میخواستم منتظر بمونم حتما معطل میشدم.
بالاخره به طبقه چهارم رسیدم.
کمبود اکسیژن هم باعث نشد حتی برای یک ثانیه زمانم رو هدر بدم تا نفسی تازه کنم.
زنگ رو زدم و منتظر شدم تا در باز بشه.
ساعت گوشیم رو چک کردم و فهمیدم که پنج دقیقه از ساعت سه گذشته.
هیونگ منو میکشه!
تو مخلوط کن ریز ریزم میکنه!
جلوی همه بچه های کلاس بهم تجاوز میکنه!

همونطور که نفس های عمیق میکشیدم تا ضربان قلبم رو آروم کنم و تو افکار درهم و برهمم دست و پا میزدم، در باز شد که با نمایان شدن یکی از بچه های کلاس نفس راحتی کشیدم.
آروم داخل رفتم و دور و بر رو چک کردم.
بی سر و صدا میخواستم سمت رختکن برم که با شنیدن صدای سرفه شخصی درست از پشت سرم، فهمیدم که گیر افتادم.

- پارک جیمین پنج دقیقه دیر کردی
آب دهنم رو به سختی قورت دادم و روی پاشنه های کتونیم سمت هوسوک هیونگ چرخیدم که اخم هاش جذاب ترش کرده بودن.
لبخندی زدم که مصنوعی بودنش رو حتی یه گربه کور هم میتونست تشخیص بده.

+ هیونگ توضیح میدم
تغییری توی حالت صورتش ایجاد نشد و سمت بقیه بچه ها رفت.
- بعد از کلاس، الانم زود باش لباساتو عوض کن
+ چشم

با اینکه پشتش به من بود و من رو نمیدید، تعظیم نود درجه ای کردم و سمت رختکن دویدم.

🍓🍓🍓🍓

𝙏𝙧𝙪𝙚 𝘽𝙡𝙪𝙚 // 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘮𝘪𝘯Where stories live. Discover now