تنبیه

427 27 26
                                    

روز بعد آخر هفته بود و خوشبختانه تعطیل بودم و وقتی از خواب پاشدم ساعت ۲:۳۰بود
هنوز از دیشب جون درد داشتمو مچ دستام کبود شده بود
خب عملا دو وعده غذا رو از دست داده بودم و باید تا شام منتظر میموندم
یکم با گوشیم ور رفتم بعدش دوش‌گرفتمو درس خوندم چون فردا یه امتحان مهم‌داشتم و ازونجایی که تازه وارد بودم و همه منو به عنوان جنده ی جئون میشناختن تو مدرسه میخواستم خودمو ثابت کنم
خلاصه وقت شام رسیدو رفتم پایین که غذا بخورم
جونگکوک نبود و خانوم کیم گفت که ارباب فرمودن دیر میان
با خیال راحت غذامو خوردمو دوباره تو اتاقم رفتم
صبح روز بعد با صدای خانوم کیم که اعلام میکرد باید نیم ساعت دیگه سر میز صبحانه باشم بلند شدم
آماده شدم کولمو برداشتمو پایین رفتم
جونگکوک‌پشت میز نشسته بود و دوباره مشغول روزنامه خوندن بود
+صبح بخیر
از گوشه روزنامه نگاه ناخوانایی بهم انداختو بدون جواب دادن به ادامه کارش رسید
پشت میز نشستمو کمی از شیر جلوم نوشیدم
روزنامه‌ شو کنار گذاشتو بعد از خوردن مقداری ازش بلند شد:اگه صبحانت تموم شده دنبالم بیا.
گفتو راه افتاد منم دنبالش رفتم
وارد اتاقش شد
داخل رفتمو  وسط‌ اتاق وایسادم
همونطور که سمت کمد معروفش میرفت با لحن سردی گفت:یادمه بهت گفته بودم آخر هفته ها اگه باشم باهم غذا میخوریم...
چیزی نگفتم .چندتا وسیله از تو کشو ها برداشتو سمتم اومد
-حرفم جواب نداشت یا زبونمو حالیت نمیشه ؟
+منظورت...دیروز صبحونه و ناهاره؟
-منظورم خیلی واضح نبود؟
+درسته..خسته بودم و کسیم نیومد بیدارم کنه برای همین...
-فکر میکنی راجب خسته بودنت اهمیت میدم؟!من اون قد پول برات دور‌ نریختم که رو‌اون میز تنهایی غذا بخورم.یا نکنه اینجوری میخواستی باهام لج کنی اره؟
اروم جواب دادم:چرا باید باهات لج کنم ؟!
سمت مبل چرم اتاق رفتو روش نشست:بیا اینجا
سمتش رفتمو جلوش وایسادم
از پایین تا بالا نگاهی بهم انداخت:شرتتو درار
+باید برم مدرسه دیرم...
با صورت جدی و کمی عصبی ای گفت:چی؟؟؟نشنیدم چه گوهی خوردی.دوباره تکرارش کن.
بی هیچ حرف دیگه لباس زیرمو دراوردم و بی حرف نگاهش کرد
دستمو کشیدو منو رو شکم رو زانوش خوابوند.
دامنمو بالا زدو دستشو رو باسنم کشید بعد با لحنی خنثی ای گفت:تو داری از دستوراتم‌سر پیچی میکنی مگه نه؟؟ اول دیروز بعدم الان.فکر میکنی همچین اجازه ای بهت میدم؟؟؟
در جوابش سکوت کردم
موهامو گرفتو کمی سرمو بالا کشید:چی سر اون زبون تندو تیزت اومده؟جواب بده.
+اگه کاری کردم از عمد نبوده ببخشید
با لحن خنثی ای جواب دادم
کلمو هول دادو موهامو ول کرد
-اوه من خیلی سخاوتمندم.و حتما میبخشمت.ولی بخاطر تربیت خودتم  که شده باید یکم تنبیهت کنم که یادم بمونه باشه؟
چند ثانیه ای توی سکوت گذاشتو نمیدیدم داره چیکار میکنه که با یه دست لپای باسنمو از هم فاصله دادو یه چیز مایع روی سوراخ باسنم ریخت و بعد از چند ثانیه یهو یه حجمی رو داخلم به زور هول داد و وقتی سعی کردم تکون بخورم شونمو از پشت گرفتو ثابت نگهم داشت
+اااااای..چی...چیکار داری میکنی؟؟؟؟
خیلی دردش زیاد بود و نفسمو گرفته بود
-تنبیه.دارم تنبیهت میکنم.حرف اضافه بشنوم بیشترش میکنم
+درد داره
-منم این کارو میکنم که دردت بگیره
گفتو مجبورم کرد بلند شم شورتمو از رو مبل چنگ زدو سمتم گرفت و با نگاه راضی ای گفت:اون بات پلاگ از توت تکون نمیخوره فهمیدی؟؟؟
سرپا شدم و شورتمو از دستش چنگ زدم .حس عجیبو‌بدی بهم‌میداد که همچین چیزی تومه
+با همین برم مدرسه؟؟؟؟
-ملومه.اون باید تا شب توت بمونه مفهومه؟
بی حرف سر تکون دادم
-از اون زبونت استفاده کن تا ندادم ببرنش
+مفهومه.میشه بریم؟ داره دیرم میشه
چشم غره ای بهم رفتو کتشو چنگ زد و از اتاق بیرون رفت کولمو از روی میز غذاخوری برداشتمو دنبالش سمت ماشین رفتم.حتی راه رفتنم باهاش حس مزخرفی داشت چجوری باید تا شب اینو تحمل میکردم
تو ماشین کنارش نشستم که نگاهی به قیافه کمی درهمم کرد
-مگر اینکه درد بکشی یه ری اکشنی نشون بدی.
نگاهی بهش انداختمو جوابی ندادم
کمی‌مکث‌کرد دوباره پرسید:جدی مشکلت چیه؟نه میخندی نه حرف میزنی نه ناراحت میشی.چته؟
شونه ای بالا انداختم:مدلمه
پوزخندی زد:این مدلت کاری میکنه بخوام اون احساساتتو به زور بکشم بیرون
نگاهش کردمو چیزی نگفتم
کلافه شده بود:مشکل‌لعنتیت چیه؟
سری تکون دادم:مشکلی ندارم.
چشم چرخوندو تا رسیدن به مدرسه دیگه چیزی نگفت
خداحافظ ارومی گفتمو خواستم پیاده شم که دستمو گرفتو با چشمای تهدید گری گفت:بفهمم اون کوفتی یه سانت جاش عوض شده من میدونم با تو اوکی؟
سری تکون دادمو از ماشین پیاده شدم.
تمام تلاشمو میکردم که لنگ نزنم واقعا کلافم کرده بود
سر کلاس رفتمو کمی با مینگی سر گرم شدم
.
.
.
این زنگ امتحان داشتیمو ۲۰ دقیقه مونده بود به امتحان و توی سلف نشسته بودیم که گوشیم زنگ خورد.
مینگی نگاهی به گوشیم کرد:اوه‌اوه‌ ددی سردو‌خشنت زنگ زده
پوزخندی به شوخی مسخرش زدمو تلفونو جواب دادم:بله؟
-کجایی؟
+ملومه .مدرسه
-خوبه.حالا بلند میشی تو سرویس دامنتو میزنی بالا و واسم از اون کون خوشگلت ویدیو میدیو اون بات پلاتو تو خودت تکون میدی.باید بیشتر از ۳ دقیقه باشه فهمیدی؟
چشمی چرخوندم:الان امتحان دارم میشه بعدش...
-اوه امتحان داری؟چه جالب.امتحانت به کیرمه.من نخریدمت که بری به ادامه تحصیلت برسی.یا کاری که گفتمو میکنی یا خبری از مدرسه رفتنه کوفتی نیست فهمیدی؟
گفتو تلفنو قطع کرد
سمت مینگی برگشتم:من میرم سرویس میام کلاس باشه؟خودمو تا امتحان میرسونم
مینگی باشه ای گفت
سمت سرویس رفتمو داخل یه سرویس خالی رفتم درو قفل‌کردم
دوربین جلوی گوشیو باز کردمو تکیه ش دادم به قفل در و‌دکمه ظبتو‌زدم
لباس زیرمو در اوردمو تو جیبم گذاشتم
در توالت فرنگی بستم پشت به دوربین موندمو یه زانومو روش گذاشتمو روی کمی خم شدم
دامنمو بالا زدمو دستمو سمت شی توم بردم
سر الماسی و گردشو تو دستم گرفتمو کمی تکونش دادم ولی چون خشک شده بود خیلی درد داشت
اروم درش اوردمو از کرم دستی که تو جیبم بود روش ریختمو کمی هم از کرم روی ورودیم مالیدم و دوباره اروم هولش دادم داخلم نگین بزرگ بنفششو تو دستم گرفتمو اروم شروع کردم تو خودم تکونش دادن و کم کم جلو عقبش کردم تا کمی جا باز کنه و کمرمم روش تکون میدادم که کمی دردش کمتر شه و صحنه سکسی تری درست کنم
دوباره بات پلاگو‌ تا آخر تو خودم فشار دادمو صاف وایسادم گوشیو برداشتم که دیدم حدودا سه دقیقه و نیم‌شده
یه دور نگاهش کردمو بعد براش ارسال کردم
شورتمو پوشیدمو بعد از شستن دستام سمت کلاس رفتم
معلم تازه اومده بود و میخواست برگه های سوالو پخش کنه که به پیام رو گوشیم اومد از طرف جونگکوک:خوبه.امشب تو همین پوزیشن میکنمت
سری تکون دادمو گوشیو قفل کردم و رو امتحانم تمرکز کردم

سلااااام
بابت تاخیر ببخشید
‌واسم که میدونم داشتان یکم یک نواخت شده باید یکم بگذره که بتونم اتفاقارو‌به ترتیب بنویسم بوس بهتون
ووت یادتون نرههههههههه

CYPHER🥀Where stories live. Discover now