در باب تو کف بودن

355 99 271
                                    


- Bang Chan -

تمام طول راه رو توی ماشین می‌خوابه. مثل اینکه مسکن اثر کرده و باعث شده دردش کم بشه‌. گربه‌ی بی‌ادبش هم روی پاهاش لم داده و داره با چشم‌های سبزش بهم نگاه می‌کنه
"ها چته؟"

سر گربه‌ی بیچاره غر می‌زنم. جین قشنگم رو پاره کرده و حالا شبیه طاووس‌های سلطنتی روی پای صاحبش لم داده، انگار نه انگار که اون پنجول‌هاش قابلیت بریدن سر من رو دارن. توی ذهنم یادداشت می‌کنم که حواسم باشه باهاش در نیفتم چون خطرناکه.

ماشین رو پارک می‌کنم و سعی می‌کنم مینهو رو بیدار کنم. صورتش هنوز سفیده و من نمی‌فهمم که برای چی نذاشت بریم بیمارستان تا بهش خون تزریق کنن!
با خودم حرف می‌زنم و احتمالات رو مرور می‌کنم. اون صاحب خونه رو... اسمش هیونجین بود؟ پلیسمن صدا می‌کرد. پس خودش یه پلیس بود نه؟ یه خلافکار که پا نمی‌شه بره خونه‌ی یه پلیس که!

سرم رو برای خودم تکون می‌دم و حرفم رو تایید می‌کنم. احتمالا یه پلیسی چیزی بود که توی جنگ تن به تن با چند صد نفر خلافکار، دست خالی همه رو شکست داده بود و آخرش اون شکلی چاقو خورده و زخمی شده بود. آخی، بیچاره.

با چشم‌های قلبی بهش نگاه می‌کنم. معلومه آدم زحمتکشیه. همه‌ی پلیس‌ها زحمتکشن. دست‌هام رو به هم گره می‌کنم و چشم‌هام رو می‌بندم.
"امیدوارم زود حالش خوب بشه."

صدای قهقهه‌ای که توی ماشین می‌پیچه باعث می‌شه یهویی تکون بخورم و با ترس بهش نگاه کنم. یه دستش رو به زخمش گرفته و بلند قهقهه می‌زنه. به من می‌خنده؟ بی‌ادب!

"بچه تو واقعا خیلی مثبتی. راستش رو بگو... داری ادا در میاری آره؟"
چندباری اطراف رو نگاه می‌کنه.
"بتمن جون، اینجا خونه‌اته؟"
با انگشت به یکی از ساختمون‌ها اشاره می‌کنم.
"اون‌جاست."

گربه‌اش رو می‌زنه زیر بغل و پیاده می‌شه. سریع دنبالش پیاده می‌شم و ماشین رو قفل می‌کنم ولی جلوتر از من راه افتاده سمت خونه. از اون‌جایی که پلیسه باهاش راه میام وگرنه..!

"هی هی کجا می‌ری؟ می‌دونی طبقه‌ی چندمه؟"
پشت سرش داد می‌زنم و وارد می‌شم و می‌بینم که توی آسانسور ایستاده و پاش رو جلوی در گذاشته. در بیچاره هی تا نزدیک بسته شدن می‌رفت اما به پای آقا پلیسه برخورد می‌کرد و دوباره باز می‌شد

"بیا بگو طبقه‌ی چندمه."
پاش رو برمی‌داره و قبل از اینکه در بسته بشه به زور خودم رو میندازم داخل. دکمه‌ی طبقه‌ی دو رو می‌زنم و به این فکر می‌کنم که توی خونه وسیله‌ی نگهداری گربه‌ها رو ندارم و الان این گلوله‌ی پشم مشکی رنگ، قراره بیاد توی خونه.

"کریس."
"بله؟"
سرش رو به آینه‌ی پشتش تکیه می‌ده و گربه رو می‌گیره سمتم.
"این رو نگه دار."

Sweet Mobster (chanho/minchan)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora