هدیه ی ولنتاین تهیونگ به دوست پسرش چندتا بادکنک قلبی ، به همراه تهیونگی که یکی از پیراهن های دوست پسرش رو پوشید، لب هاش رو برای دوست پسرش شکلاتی کرد بوده؛ با اینکه باید براش شکلات درست می کرد و رنگ قهویی شکلات روی لب هاش یک جوری بوده.
ولی این بهترین شکلاتی بوده که می توانست به دوست پسرش هدیه بدهد، شکلاتی با مزه ی لبای تهیونگی؛ بوی شکلات وسوسه ش می کرد که لب هاش رو لیس بزند، این چهارمین باری بوده که به لب هاش شکلات زد.
هربار در برابر شکمش تسلیم می شد و با خود می گفت که «تا اومدن کوک وقت دارم» با لذت لب هاش رو لیس می زد؛ جونگ کوک لحظه ی به خانه رسید که تهیونگ مقابل میز ارایش نشسته و داشت با انگشتش به لب هاش شکلات می مالید.جونگ کوک عروسک خرسی صورتی و جعبه ی شکلات رو پشت سرش قایم کرد، بی صدا امد و می خواست دوست پسرش را سوپرایز کند؛ ولی خودش بیشتر سوپرایز شد بوده.
:خوشمزه بنظر میاد.
با شنیدن صدای دوست پسرش ترسید به سمت صدا سر می چرخاند، انگشت شکلاتیش به لپش مالید می شود؛ جونگ کوک به در تکیه داد و داشت با ان نگاه براقش نگاهش می کرد.
: ک. ـی اومدی!
جونگ کوک جلوتر می اید، عروسک کادو پیچ شد رو به همراه جعبه ی شکلات پایین میز ارایش می اندازد؛ دوست پسرش را بغل می گیرد و اون لب های شکلاتی شد داشتند بهش چشمک می زدند.
رد شکلات روی لپ تهیونگ رو لیس می زند،
:از هدیه ی خوشمزت ممنونم عشقم.تهیونگ لبخند کوچکی می زند، با دست هاش صورت دوست پسرش رو قاب می گیرد.
: هدیه ی اصلی اینه عزیزم.
لب هایشا را بهم متصل می کند، جونگ کوک شکلات های روی لب دوست پسرش رو مک می زد، می لیسید و گاهی برای نفس کشیدن از هم جدا می شدند؛ به سمت تخت می رود و تهیونگ رو میون ان بادکنک های قلبی قرمز رنگ می اندازد.
قبل از اینکه بتواند کاری کند تهیونگ به سرعت دوست پسرش رو کنار می زند، ابرو هایش را برای جونگ کوک درهم می کشد.
: صبر کن ببینم توکه هنوز هدیه منو ندادی!
جونگ کوک بکل فراموش کرد بوده که عروسک را تهیونگ بدهد، ان را برای سوپرایز کردن تهیونگ و دیدن لبخند شیرینش خرید بوده؛ نه اینکه اون رو وسط تخت رها کند و سراغ عروسک برود.
: من از اون عروسکه خوشگل ترما.
داشت به یک عروسک حسودی می کرد، می خواست که تهیونگ بجای ان خرس زشت او را بغل بگیرد و برایش ذوق کند.
: اوهم.. شکلاتای خوشمزین.
تهیونگ رو بغل گرفته و از روی زمین بلندش می کند،
: ولی نه خوشمزه تر از لبای تو.عروسک رو از تهیونگ گرفته و خودش را بجای ان عروسک در اغوش تهیونگ جا می کند؛ جونگ کوک تا مدت ها قرار بوده اون خرس صورتی رو به چشم یک رقیب ببینده.
پایان.
___
هاییی اینم تموم شدش
حالا باز دلم خواست بنویسم میام مینویسما شایددد البته
امیدوارم دوستش بدارید و بوجی بوجیش کنین😍❤
YOU ARE READING
بادکنک قلبی
Romanceکامل شد:) عکس های که امروز صبح از اقیانوس گرفته رو برای جونگ کوک ارسال می کند، اخرین عکس که شب گذشته توی اتاق هتل گرفته بوده راهم ارسال می کند. :اینجا خیلی خوشگله : این چیه تهیونگا! با اینکه ان عکس رو از عمد فرستاد بوده. : اوه...! اشتباهی فرس...