part2

325 39 13
                                    

دوربین جونگ کوک همراه با تهیونگ می چرخید،  خنده های شیرین دوست پسرش رو ثبت می کرد؛  قطرات اب روی شانه های تهیونگ اثار به جا مانده از اب بازیشان بوده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


دوربین جونگ کوک همراه با تهیونگ می چرخید،  خنده های شیرین دوست پسرش رو ثبت می کرد؛  قطرات اب روی شانه های تهیونگ اثار به جا مانده از اب بازیشان بوده.

قطرات اب دونه دونه از روی شانه ی تهیونگ  سر می خوردند، روی ماسه های ساحل  می ریختند،  جونگ کوک به سرعت با دوربین این صحنه رو ثبت می کند.

نور خورشید به شانه های لختش بوسه می زد،  نور نمی گذاشت که چشم هاش رو باز نگه دارد، نمی دیده که دوست پسرش اصلا حرف های او را نمی شنود؛  بجای عکس گرفتن از لاکپشت های که به ساحل امدند داشت از او عکس می گرفت. 

دوربین را کنار می گذارد،  پشت تهیونگ می نشیند و دست هاش رو دور دوست پسرش حلقه کرد،  سرش را روی شانه ی تهیونگ می گذارد؛  بوسه ی  زیر گوش تهیونگ می زند.

: عکس گرفتی؟

جونگ کوک اوهومی می کند.

: لاکپشتای خوشگلین.

جونگ کوک تازه داشت اون لاکپشت هارو می دیده،«اوه...!»  یواشکی قبل از رفتن یادش می مانده که از لاکپشت ها هم عکس بگیرد.

: ببینم عکس هارو.

: میرم اب نارگیل بگیرم.

دوربین را برداشته و به سمت دکه ی نارگیل فروشی فرار می کند،  دوتا از ان نارگیل های تازه و سبز رنگ رو از فروشند می گیرد؛  با دیدن نی های با عروسک قلبی از فروشند می پرسد.

: اینا چیند؟

: نی ها کاپلی...

یک عروسک قلبی به نی چسبید و نی بجای یک سر دو سر داشت،  برای پس دادن یکی از نارگیل ها دیر شد بوده؛  بجای ان نی های تکی یکی از ان نی های قلبی رو بر می دارد.

عروسک قلبی نی توجه تهیونگ را هم جلب کرد، ارام انگشتش رو نوازش وار روی نی می کشد.

: چقدر نرم و بامزه س.

نارگیل هارو روی زمین می گذارد،  از دو طرفه پیراهنش گرفته و بازش می کند؛  بدنش را به نمایش گذاشته.

: منم نرمم میخوای دست بزنی؟

نیشخندی می زند و نیشگونی از نیپل جونگ کوک می گیرد،  سری به نشانه ی تایید تکان می دهد و حرف جونگ کوک رو تایید می کند.

: واقعا نرمی.

جونگ کوک ماننده افراد برق گرفته خشکش زد،  تهیونگ نقطه ی حساس جونگ کوک رو لمس کرد؛  دوست پسرش روی سینه هاش حساس بوده،  جونگ کوک دکمه های لباسش رو به سرعت می بندد.

تهیونگ نارگیل خودش را برداشته، دنبال نی دیگری می گردد تا به جونگ کوک بدهد.
: برای خودت نی نگرفتی؟

: نی کاپلی گرفتم .

طبق اموزش های فروشند نی رو داخل نارگیل فرو کرد،  هیچ فرقی با ان نی های عادی نداشت؛  فقط این یکی سر هایشان را بهم چسباند،  پیشانی و دماغشان داشت بهم مالید می شد.

چیزی از اب نارگیل به دهان تهیونگ نمی رسید،  همه ش را جونگ کوک خورد بوده؛   قبل از اینکه دست جونگ کوک به نارگیل دوم برسد از روی زمین می قاپدش.

: این دیگه مال من و با اون نی خرابت میخواستی گولم بزنی؟

اون فروشند گفت که قرار ست یک صحنه ی عاشقانه  میانشان رخ بدهد،  قطعا یک بوسه ی خیس  با طعم نارگیل از دوست پسرش می گیرد؛  پس چرا تهیونگش اخم کرد بوده؟

______

بگم پارت اخرش نیست زشته؟

بادکنک قلبیWhere stories live. Discover now