interview

363 28 25
                                    

مصاحبه :

رز : بینندگان عزیز همگی سلام . امروز یکی از مصاحبه های ویژمون رو خواهیم داشت . در این جلسه من 3 سوال از هر کاراکتر و همچنین اون ها از من 1 سوال خواهند پرسید تا شما به شناخت بهتری از هر کدوم برسید . این دفه دو مهمون خواهیم داشت . در ضمن اگه شما هم سوالی داشتید در اخر بپرسید و ما توی مصاحبه های ویژه بعدی جواب خواهیم داد . بریم که شروع کنیم .

* فلیکس اروم با جوجه توی بغلش و پیژامه های کرمی رنگ گوگولیش وارد شد و روی مبل تک نفره ی قرمز مخملی نشسته چندین باری کش و قوس اومد و با چشم های اکلیلی به رز خیره شد .

فلیکس : واو یه مصاحبه ویژه !!! هیجان زده ام !

رز : اوخ عزیزم . بیا تا تو رو درسته قورت ندادم شروع کنیم هیم ؟!

* نخودی خندید فلیکس

رز : ببین من حالا ازت سه سوالی که ممکنه برای بچه ها سوال شده باشه رو بپرسم باشه ؟!

* سر تکون دادن با ذوق

رز : اولین سوال .. پدر مادرت یادت میاد فلیکس ؟ منظور کودکیت چجوری بود ؟

فلیکس : خب .. نه زیاد .. وقتی که با هانا اشنا شدم خیلی کوچولو بودم چیز زیادی یادم نمیاد .. با این حال تصویر های محوی بعضی اوقات از جلو چشمم میگذرن.

* با تموم شدن حرفش اروم سرش رو پایین انداخت

رز : یا .. نپرسیدم ازت که ناراحت بشی فقط کنجکاو بودم

فلیکس : میدونم .

رز : خوبه بریم سوال دوم تا چقدر میخوای با هیونجین باشی ؟

فلیکس : چی ؟

رز : چی ؟

فلیکس : م..من نفهمیدم ..

رز : دروغگو .. شنیدی چی گفتم . تا چه حد دوست داری که با هیونجین وارد رابطه بشی ؟

* سرخ شدن گونه های فلیکس

زمزمه اروم فلیکس : زیاد !

رز : چی ؟

فلیکس : دیگه گفتم دیگههه

رز : یا من نشنیدم یکبارم بگو

فلیکس دوباره به صورت زمزمه وار : زیاد !

رز : نمیشنوم

با فریاد فلیکس : زیاددد خیلی زیادددددد

* لبخند رضایت بخش رز

رز : اوکی گوشم پاره شد سوال اخر . تا چه حدی درک داری منظور بعضی اوقات خوبتحلیل میکنی ولی بعضی مواقع دقیقا مثل گربه هایی ! میدونی که چی میگم درک از محیط و اتفاقات نداری !

فلیکس : میدونی خیلی گیج کننده است .. وقتی با هانا بودم خونمون ساده بود جای هر چیزی رو میدونستم و اتفاق جدید فقط بعضی اوقات اومدن مامان و باباش بودن ولی حالا هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه و بعضی اوقات میمونم که چیکار کنم پس کنترل رو کمی به دست گربه درونم میدم تا حلش کنه .. ولی جدی باید زمان زیادی بهم بدن تا درک کنم من مثل بقیه که دامشمند نیستم

𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒 𝑀𝑤𝑜 Where stories live. Discover now